فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



 


زندگينامه شهيد طاهره هاشمي

 

شهيد طاهره هاشمي درسال 1346 درخانواده‌اي كه هميشه با ذكر خدا ودعا وصوت قرآن است درشهيد محله آمل چشم به جهان گشود شهيد دردوران تحصيل خود دانش آموزي ممتاز بود وتوجه همه معلمين را نسبت به خود جلب مي‌نمود.شهيد فردي صبور واز خودگذشته بود ولي درعين حال همواره نظر انتقادي خودرا با صراحت با معلمانش درميان مي‌گذاشت وترسي ازبيان حقايق نداشت درجريان پيروزي انقلاب طاهره با اينكه بيش ازده سال نداشت همواره با خانواده خود چون ساير اقشار مردم دراكثر تظاهرات شركت مينمود.پس ازپيروزي انقلاب با پيوستن به انجمن اسلامي مدرسه وانجمن اسلامي شهيد محله درتداوم انقلاب اسلامي مي‌كوشيد شهيد سعي داشت كه دوستان وآشنايان خود را با اسلام عزيز آشنا سازد وخود نيز آنچه مي‌گفت عمل مي‌نمود دروقت نماز اول خود وضو مي‌ساخت ومنتظرمي‌ماند تا دوستانش وضو بگيرند آنگاه باهم نماز اقامه ميخواند به پيامهاي امام اهميت زيادي مي‌داد وروزهاي دوشنبه وپنج شنبه هرهفته روزه مي‌گرفت شهيد يك شب قبل از شهادتش شهيد مظلوم بهشتي ويارانش را با دوتن ازاعضاي انجمن اسلامي محل( شهيد امان‌ا…قديروشهيدفضلي )درخواب مي‌بيند ومژدة شهادتش را اززبان آنها براي خانواده‌اش تعريف مي‌كند آري خوابش به وقوع پيوست ودرروز 6بهمن ماه 1360 درحالي كه براي رزمندگان اسلام كه براي مقابله با جنگهاي محارب درشهر مستقر بودند مشغول جمع‌آوري داروـ غذا بود مورد رگبارملحدين سربدار قرارگرفت وبسوي معبودش شتافت شهيد كاملاً آگاه بود كه به شهادت خواهد رسيدزيرا وقتي از او سوال مي‌شود چه تصميمي درآينده داريد مي‌نويسد:«… اگر تحصيل مي‌كنم براي اين نيست كه تو شه‌اي از علم بردارم بلكه براي عبرت گرفتن وپي بردن به راز جهان واين راه كه راه شتاخت پرودگار است … ديگر نمي‌توانم چيزي بنويسم بخاطراينكه به من الهام شد كه من آينده‌اي ندارم كه درمورد آن برايتان انشايي بنويسم بخاطر اين همة اين موضوعي را كه نوشتم پس مي‌گيرم زيرا به من الهام شده كه من مي‌ميرم .

والسلام طاهره هاشمي

«روحش شاد ويادش گرامي باد»

«داغت اي گل همچون داغ لاله شد»

موضوعات: زندگينامه شهيد طاهره هاشمي  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-03-03] [ 03:25:00 ب.ظ ]





وصیت نامه ی شهید سید علی حسینی برادر سیده زهرا حسینی راوی كتاب “دا “

بسم رب الشهدا

در این روزهای آخر عمرم كه امیدوارم با شهادت به پایان برسد چند خطی از خویش به جا می گذارم تا شاید در آینده مفید كسی واقع شود . مدتی است عراق به ایران حمله كرده است و برادران مرا یكی بعد از دیگری به خون می غلطاند . من نیز می روم تا به جد بزرگوارم بگویم كه راهی را كه شما اهل بیت رفتید الگوی ما در تمام دورانهاست . راه جدم علی ، راه حسین مظلوم و مابقی اهل بیت.
اما دوست دارم آن هنگام كه در خون خویش دست و پا می زنم ذكر لبم یا حسین باشد و سرم بر دامان مادرم فاطمه باشد . راهی را كه من و دوستانم می رویم راه حسین بن علی ( علیه السلام ) است راه خمینی كبیر است . اگر خواهان شفاعت علی ( علیه السلام ) و فاطمه ( سلام الله علیها ) هستید به ولی امر و نایب امام زمان متوسل شوید زیرا حیات و ممات ما اعتقاد به ولایت است . آن موقع كه درك كردم ولی فقیه كیست و ولایت چیست فهمیدم كه نداشتن ایمان به ولی فقیه سقوط در قعر جهنم است .

خدایا مرا ببخش و بیامرز و مرا با شهادت به دیدار خویش بپذیر

آمین یارب العالمین
سید علی حسینی
59/7/8

موضوعات: وصیت نامه ی شهید سید علی حسینی برادر سیده زهرا حسینی راوی كتاب "دا "  لینک ثابت
 [ 03:20:00 ب.ظ ]




 


زهرا حسینی راوی کتاب دا

 

با آغاز جنگ، زهرا حسینی که در آن هنگام دختری 17 ساله بود،‌ خود را در وسط ماجرا یافت. همین که اعلام کردند پیکرهای شهدا در گورستان روی زمین مانده است، به یاری غسالان شتافت و با شهامت و مقاومت روحی کم‌نظیری در کار غسل و کفن و دفن شرکت کرد. به کارکنان گورستان غذا رساند، مردم را برای این کار بسیج کرد، امدادگری آموخت و در هر کاری که پیش می‌آمد، از امدادگری، زخم‌بندی، حمل مجروحان، تعمیر و آماده‌سازی اسلحه، پخت و پز و توزیع امکانات فعالیت داشت. تنها هدفش این بود که مفید باشد و به مردم خدمتی بکند. پدر و برادرش در جنگ خرمشهر شهید شدند و او با دست خود آنان را در گور نهاد. خواهر کوچک‌ترش را در کارها شرکت داد. در جریان دفاع از خرمشهر مجروح شد و ترکشی در نخاع او جای گرفت که پس از آن همیشه با اوست و ناگزیر از تحمل عوارض آن است. با این حال، او از پای ننشست و پیوسته کوشید تا در خدمت جبهه و جنگ یا مردم جنگ‌زده باشد.

گزارش حسینی از جنگ بی‌نظیر است، و به هیچ یک از کتاب‌های متعددی که ایرانیان و خارجیان درباره جنگ نوشته‌اند، شباهتی ندارد. خواننده ممکن است با اعتقادات حسینی مخالف باشد و حتی او را دختری عامی بداند که طوطی‌وار چیزهایی را باور کرده است و تکرار می‌کند. ولی باید ابله یا مغرض باشد که درباره گزارش او از وقایع تردید کند. این گزارش حقیقی و دست اول از سبعیت از یک طرف و مظلومیت و بی‌پناهی از طرف دیگر است. در آن، چنان صحنه‌هایی از ایثار و شور ایمان به چشم می‌خورد که قلب را می‌لرزاند.

موضوعات: زهرا حسینی راوی کتاب دا  لینک ثابت
 [ 03:17:00 ب.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم