فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



 

سوال

در قرآن كريم نام چه جنگ هايي از نبردهاي صدر اسلام آمده است، در كدام آيه و سوره؟

پاسخ

مقدمه: بي‎شك جنگهاي صدر اسلام، تأثير به سزايي در پيشبرد دين الهي داشته و به اسلام قدرت و عظمت بخشيده است و رسول گرامي اسلام از آغاز تشكيل حكومت اسلامي تا زمان رحلت، براي حفظ اسلام و مسلمانان از تهاجم عقيدتي و نظامي مشركان و مخالفان، جنگهاي فراواني داشتند تا جايي كه تعداد غزوات پيامبر صلي الله عليه وآله(جنگهايي كه خود پيامبر در آنها حضور داشتند) را بيست و هفت غزوه و شمار، سريه‎هاي آن حضرت (جنگهايي كه خود پيامبر در آنها حضور نداشتند) را از سي و شش تا شصت و شش نقل كرده‎اند.

از اين رو دشمنان اسلام براي ضربه زدن به اسلام، دين مقدس اسلام را دين شمشير مي‎خوانند و مي‎گويند اسلام با شمشير و اكراه و اجبار، مخالفان خود را به اسلام دعوت مي‎كند، امّا اين تهمتي بيش نيست زيرا هدف پيامبر اسلام، كشورگشايي، تسخير سرزمينها و سلطنت و پادشاهي نبوده است بلكه مطابق آيات قرآن، هدف از اين جنگها را مي‎توان به سه دسته تقسيم كرد.

1- گسترش توحيد و خداپرستي.

2- برچيده شدن بساط بت‎پرستي، كفر و شرك.

3- به‎دست آوردن آزادي بيان، تبليغ و نشر اسلام .

با اين مقدمة كوتاه، جنگهاي پيامبرصلي الله عليه وآلهرا در قرآن مي‎توان به دو بخش تقسيم كرد، جنگهايي كه در قرآن نام آنها با صراحت ذكر شده و جنگهايي كه نام آنها نيامده امّا به برخي از حوادث آن اشاره شده است.

الف- جنگهايي كه نام آنها در قرآن آمده است.

1- جنگ بدر

نخستين جنگي كه در صدر اسلام، رخ داد جنگ «بدر» يا «بدر كبري» است كه در هفدة رمضان سال دوم هجري به وقوع پيوست.

بدر نام چاهي است ميان مكه و مدينه كه در جنوب غربي مدينه در فاصلة بيست و هفت فرسنگي مدينه واقع شده است، اين جنگ زماني اتفاق افتاد كه لشكر قريش از پشت تپه ريگي به دشت بدر سرازير شدند، هنگامي كه چشم پيامبرصلي الله عليه وآله به قريش افتاد، رو به آسمان كرد و گفت: خدايا قريش با كبر و اعجاب به جنگ تو و تكذيب رسول تو برخاسته است، پروردگارا ! وعده‎اي را كه به من فرموده‎اي محقق نما و آنان را از امروز هلاك ساز.

اين غزوه از نبردهاي بزرگ و نمايان صدر اسلام است، شركت كنندگان در اين جنگ از امتياز ويژه‎اي برخوردار بودند و كساني كه در اين جنگ شركت كردند آنها را «بدري» مي‎نامند، در دو سوره قرآن به اين جنگ اشارت رفته است يكي سورة آلعمران كه نام «بدر» نيز در اين سوره ذكر شده و ديگري سورة انفال، كه به برخي از آن آيات مي‎پردازيم.

1- و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّه فاتقوا اللّه لعلكم تشكرون، و خداوند شما را در «بدر» ياري كرد و [بر دشمنان خطرناك پيروز ساخت] در حالي كه شما در مقابل آنان ناتوان بوديد، پس از خدا بپرهيزيد [و در مقابل دشمن مخالفت پيامبر نكنيد] تا شكر نعمت او را بجا آورده باشيد (آل‎عمران/123).

2- كما اخرجك ربك من بيتك بالحق و ان فريقاً من المؤمنين لكارهون همانگونه كه خدا تو را به حق از خانه [بسوي بدر] بيرون فرستاد در حالي كه گروهي از مسلمانان ناخشنود بودند [ولي سرانجامش پيروزي بود، ناخشنودي عده‎اي از چگونگي تقسيم غنائم بدر نيز چنين است](انفال/5).

3- اذ تستغيثون ربكم فاستجاب لكم اني ممدكم بألف من الملائكه مردفين، [به خاطر بياوريد] زماني را كه از شدت ناراحتي در ميدان بدر از پروردگارتان كمك خواستيد و او خواسته شما را پذيرفت و گفت: من شما را با يك‎هزار فرشته كه پشت سرهم فرود مي‎آيند ياري مي‎كنم(انفال/9).

4- اذ انتم بالعدوة الدنيا و هم بالعدوة القصوي و الركب اسفل منكم و لو تواعدتم لاختلفتم في الميعاد و لكن ليقضي اللّه امرأ كان مفعولاً ليهلك من هلك عن بيّنه و يحيي من حيّ عن بيّنة و انّ اللّه لسميع عليم،درآن هنگام [روز جنگ بدر] كه شما در طرف پائين بوديد و آنها در طرف بالا (و دشمن بر شما برتري داشت) و كاروان قريش پايين‎تر از شما بود [و وضع چنان سخت بود] كه اگر با يكديگر و عده مي‎گذاشتيد كه در ميدان نبرد حاضر شويد در انجام وعدة خود اختلاف مي‎كرديد ولي همة اينها به خاطر آن بود كه خداوند كاري را كه مي‎بايست انجام شود تحقق بخشد تا آنها كه هلاك و گمراه مي‎شوند از روي اتمام حجت باشد و آنها كه زنده مي‎شوند و هدايت مي‎يابند از روي دليل روشن باشد و خداوند شنوا و داناست(انفال/42).

برخي نيز آيات 1 تا 19 و 36 تا 51 و 67 تا 71 از سورة انفال را مربوط به غزوة بدر دانسته‎اند، برخي نيز گفته‎اند: تمام سورة انفال پس از جنگ بدر نازل گرديده است.

در اين نبرد مسلمانان با تعداد 313 نفر و لشكر كفر حدود 900 نفر، با تجهيزات كامل (ششصد نفر زره پوش و صد اسب) روبروي هم قرار گرفتند، سرانجام جنگ با پيروزي مسلمانان خاتمه يافت. تعداد شهداي اسلام در اين پيكار، چهارده نفر، و از قريش هفتاد نفر كشته و هفتاد نفر اسير شدند، در ميان كشته‎هاي قريش از سران آنها «نصر بن حارث»، «عقبه بن ابي معيط»، «عتبه»، «شيبه»، «اميّه»، «ابوجهل» و … به چشم مي‎خورد.

شهداي بدر در گوشة رزمگاه به خاك سپرده شدند كه اكنون نيز مقبره آنها باقي است، سپس پيامبر دستور داد كشته‎هاي قريش را جمع‎آوري كنند و در ميان چاهي بريزند.

2- جنگ احزاب

اين نبرد كه نام ديگر آن «خندق» است در شوال سال پنجم هجري واقع شده، احزاب جمع حزب به معني گروهها مي‎باشد چرا كه اين جنگ برخلاف «بدر» و «احد»، مقابل لشكر اسلام، قبائل مختلف شبه‎جزيرة عرب و قسمت مركزي آن به ضميمة يهوديان خيبر و دو قبيلة بني قينقاع و بني نضير بودند و نام ديگر اين نبرد كه «خندق» است بدين جهت بود كه رسول خداصلي الله عليه وآله براي چگونگي اين جنگ با اصحاب خود مشورت كردند و سرانجام پيشنهاد سلمان فارسي كه كندن خندق در طرف نفوذ پذير مدينه بود به تصويب رسيد.

تعداد سپاهيان اسلام در اين نبرد سه هزار نفر، و در مقابل لشكر كفار حدود ده هزار نفر (سه لشكر به فرماندهي كل ابوسفيان بن حرب) روبه‎روي هم قرار گرفتند.

آيات 26و 27 سورة آل‎عمران، 62 تا 64 سورة نور و 9 تا 27 سورة احزاب دربارة اين غزوه است.

نام «احزاب» در دو آية 20 و 22 سوره احزاب آمده است، خداوند مي‎فرمايد:

يحسبون الأحزاب لم يذهبوا و إن يأت الاحزاب يودوا لو انّهم بادون في الاعراب يسئلون عن انبائكم و لو كانوا فيكم ما قاتلوا الا قليلاً* و لما رء المؤمنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا اللّه و رسوله و صدق اللّه و رسوله و ما زادهم الا ايمانا و تسليما،آنها گمان مي‎كنند هنوز لشكر احزاب نرفته‎اند و اگر برگردند [از ترس آنان] دوست مي‎دارند در ميان اعراب بادية نشين پراكنده شوند و از اخبار شما جويا گردند و اگر در ميان شما باشند جز اندكي پيكار نمي‎كنند* امّا مؤمنان وقتي لشكر احزاب را ديدند گفتند: اين همان است كه خدا و رسولش به ما وعده داده و خدا و رسولش راست گفته‎اند و اين موضوع جز بر ايمان و تسليم آنان نيفزود(احزاب/20و22).

اين نبرد با پيروزي مسلمانان خاتمه يافت و پيشرفت بزرگي را براي ارتش اسلام پديد آورد، زيرا شكست تمام قواي كفر بود به ويژه اين كه قهرمان نامي عرب «عمرو بن عبدود» به دست قهرمان بزرگ و جوان آن روز ارتش اسلام، علي بن ابيطالب عليه السلام كشته شد و نيز با وزيدن طوفان و فرود آمدن فرشتگان الهي آخرين ضربت و به اصطلاح تير خلاص را به دشمن نيمه جان وارد كرد و دشمن، منطقه را با دست پاچگي ترك كرد به طوري كه ابوسفيان بر شتر زانو بسته‎اي سوار و به آن تازيانه مي‎زد، و شتر نمي‎توانست از جاي برخيزد.

3- جنگ حنين

اين نبرد پس از فتح مكه، در شوال سال هشتم هجرت ميان مسلمانان و دو قبيلة «هوازن» و «ثقيف» رخ داد، فرماندة اين دو قبيله جواني به‎نام «مالك بن عوف نصري» بود و تعداد لشكر مسلمان دوازده هزار مرد مسلح بود كه ده هزار نفر از مدينه و دو هزار نفر از جوانان قريش بودند، اين تعداد نيرو براي ارتش اسلام در آن روز كم نظير بود و برخي كه تنها عامل پيروزي را افزوني نفرات مي‎دانستند به كثرت افراد مغرور شدند، قرآن كريم ضمن نام بردن از اين نبرد در سورة توبه، اين ديدگاه باطل را محكوم نموده، مي‎فرمايد:

و لقد نصركم اللّه في مواطن كثيرة و يوم حنين اذ اعجبتكم كثرتكم فلن تغن عنكم شيئا وضاقت عليكم الارض بما رحبت ثم وليتم مدبرين،خداوند شما را در جاهاي زيادي كمك كرده است به ويژه در روز جنگ حنين، وقتي كه شمار زيادتان شما را به شگفت آورده بود ولي به هيچ وجه از شما دفع خطر نكرد و زمين با همة فراخي، بر شما تنگ گرديد سپس در حالي كه پشت به دشمن كرده بوديد برگشتيد.

ثم انزل اللّه سكينة علي رسوله و علي المؤمنين و انزل جنوداً لم تروها و عذب الذين كفروا و ذلك جزاء الكافرين،آنگاه خدا آرامش را بر پيامبرش و بر مؤمنان فرود آورد و سپاهياني به ياري آنها فرستاد كه آنها را نمي‎ديدند و كساني را كه كفر ورزيدند عذاب كرد و سزاي كافران همين بود.

ثم يتوب اللّه من بعد ذلك علي من يشاء و اللّه غفور رحيم،سپس خدا بعد از اين [واقعه] توبة هركس را كه بخواهد مي‎پذيرد و خدا آمرزندة مهربان است(توبه/25تا28).

همان طور كه از آيات فوق برمي‎آيد مسلمانان در آغاز اين جنگ با شكست مواجه شدند و عدة زيادي از آنان پا به فرار گذاشتند،تا اين كه پيامبر وسپاهيان فداكار آن حضرت مانند امير مؤمنان عليه السلام، عباس، فضل بن عباس، اسامه و … وارد كارزار شدند و همين امر، سبب شد تا فراريان نيز بازگردند و با روحيه‎اي برتر با دشمن پيكار كنند و به پيروزي برسند.

آمار تلفات مسلمانان هشت نفر بود، در حالي كه دشمن با شش هزار اسير جنگي و بيست و چهار هزار شتر و چهل هزار گوسفند و چهار هزار «وقيه» (هر وقيه تقريباً 213گرم) نقره، پا به فرار گذاشت و مسلمانان به تعقيب آنها پرداختند.

ب- جنگهايي كه در قرآن با صراحت نام آنها نيامده ولكن به برخي وقايع آن اشاراتي نموده است كه در اينجا به مهمترين آنهااشاره مي‎كنيم

1- جنگ احد

اين غزوه از غزوات بزرگ است كه پس از نبرد «بدر» در سال سوم هجرت به وقوع پيوست، قريش پس از شكست در جنگ بدر و از دست دادن عده‎اي از سران خود، تصميم گرفتند از مسلمانان انتقام بگيرند، بدين جهت از قبيله‎هاي مختلف، افراد جنگجو را دور خود گرد آورده كه تعداد مردان آنها به چهار هزار نفر مي‎رسيد، افزون بر آن زناني نيز دوشادوش مردان با خواندن اشعار و سخنان تحريك آميز، با زدن دف و طبل، مردان را همراهي مي‎كردند، نيروهاي قريش، عصر روز پنجشنبه پنجم شوال سال سوم هجري در دامنة كوه احد پياده شدند، پيامبر صلي الله عليه وآله آن روز، و شب بعد در مدينه ماند و روزجمعه، شوراي نظامي تشكيل داد و درمورد شيوة دفاع به مشورت پرداخت، آن حضرت پس از برگزاري نمازجمعه،با لشكري بالغ بر هزار نفر، مدينه را به قصد احد ترك كرد.

در سورة آل‎عمران از آيه 121 و نيز 139 -180 به اين نبرد اشارت رفته است، اگر چه نام احد در قرآن نيامده است امّا در آيات 155 و 166 همين سوره، روز نبرد احد را «يوم التقي الجمعان»: روزي كه دو گروه با هم روبرو شده‎اند نام برده است.

و اذ غدوت من اهلك تبوّئ المؤمنين مقاعد للقتال و اللّه سميع عليم* اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا و اللّه وليهما و علي اللّه فليتوكل المؤمنون،و ياد كن زماني را كه [در جنگ احد] بامدادان از خانواده خود براي صف‎آرايي مؤمنان در جايگاههاي خود براي پيكار با دشمن بيرون آمدي و خداوند شنواي داناست* آن هنگام كه دو گروه از شما برآن شدند كه سستي ورزند با آنكه خدا ياورشان بود و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند(آل‎عمران/121و 122).

و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين،شما مسلمانان در كار دين سستي نكنيد و [از فوت غنيمت] اندوهناك نشويد زيرا شما برترين [انسانها] هستيد اگر در ايمان ثابت باشيد(آل‎عمران/139).

ان يمسسكم قرح فقد مس القوم قرح مثله و تلك الايام نداولها بين الناس و ليعلم اللّه الذين آمنوا و يتخذ منكم شهداء و اللّه لا يحب الظالمين،اگر به شما [در جنگ احد] آسيبي رسيده به آن قوم نيز آسيبي نظير آن رسيد اين روزگار [شكست و پيروزي] را ميان مردم به نوبت مي‎گردانيم [تا آنان پند گيرند] و خداوند كساني را كه ايمان آورده، معلوم بدارد و از ميان شما گواهاني بگيرد و خداوند ستمكاران را دوست ندارد(آل‎عمران/140).

اين نبرد به شكست مسلمانان انجاميد كه عوامل مختلفي از قبيل سرپيچي از دستورات فرماندهي كل قوا يعني: پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه وآله و طمع به دست آوردن غنايم جنگي و… داشت.

آتش جنگ، خاموش شد مسلمانان بيش از سه برابر قريش كشته داده بودند، صدها زخمي و هفتاد شهيد نتيجه اين شكست بود، پيامبرصلي الله عليه وآله بر اثر جراحتهاي زيادي كه در جنگ به او رسيده بود، نماز را درحال نشسته خواند و سپس به وظيفة دفن و كفن شهداء «احد» پرداخت، در ميان شهداء جسد يكي از فرماندهان بزرگ اسلام و ياور پيامبرصلي الله عليه وآله (حمزه عموي رسول خداصلي الله عليه وآله كه به «سيد الشهدا» معروف شدـ به چشم مي‎خورد، اعمال ننگين لشكر قريش از جمله زنان جنايات بزرگي به يادگار گذاشت از قبيل «مثله كردن» (بريدن اعضاء و گوش و بيني) اجساد شهداي اسلام، و بدتر از همه پاره كردن شكم حمزه سيد الشهدا و بيرون آوردن جگر او به دستور هند، همسر ابوسفيان كه بعدها به هند جگر خوار معروف شد.

2- جنگ بني قريظه

اين نبرد در ذيقعده سال پنجم هجري پس از غزوة احزاب بين مسلمانان و يهود بني قريظه بهخاطر پيمان شكني اين قبيله رخ داد. رسول خدا بيست و پنج روز بني قريظه را در محاصره داشت تا از محاصره به تنگ آمدند و خداوند آنان را مرعوب ساخت و اين خود عامل پيروزي مسلمانان شد.

آيات 56 تا 58 سورة انفال و 26و27 سورة احزاب مربوط به اين غزوه است.

الذين عاهدت منهم ثم ينقضون عهدهم في كل مرة و هم لا يتقون *فاما تثقفنهم في الحرب فشرد بهم من خلفهم لعلهم يذكرون * و امّا تخافنّ من قوم خيانة فانبذ الهم علي سواء ان اللّه لا يحب الخائنين،همان كساني كه با آنها پيمان بستي سپس هربار عهد و پيمان خود را مي‎شكنند و از پيمان شكني و خيانت پرهيز ندارند * اگر آنها را در ميدان جنگ بيابي آنچنان به آنها حمله كن كه جمعيتهايي كه پشت سر آنها هستند پراكنده شوند شايد متذكر گردند و عبرت گيرند *و هرگاه با ظهور نشانه‎هايي از خيانت گروهي بيم داشتي [كه عهد خود را شكسته، حمله غافلگيرانه كنند] بهطور عادلانه به آنها اعلام كن كه پيمانشان لغو شده است، زيرا خداوند خائنان را دوست نمي‎دارد(انفال/56تا58).

اين جنگ با تسليم «بني قريظه» و پيروزي مسلمانان، همراه با گرفتن غنائم جنگي پايان پذيرفت.

3- جنگ بني المصطلق

«بني المصطلق» تيره‎اي از قبيلة «خزاعه» كه در نزديكي قبيله قريش زندگي مي‎كردند، علت جنگ اين بود كه گزارش رسيد «حارث بن ابي ضرار» رئيس قبيله، در صدد جمع آوري سلاح و سرباز است ومي‎خواهد مدينه را محاصره كند، پيامبر اسلامصلي الله عليه وآله با هوشياري و تحقيق كامل با ياران خود به سوي قبيلة «بني المصطلق» حركت كرد و در كنار چاه «مريسيع» نبرد ميان دو دسته صورت گرفت.

آيات 7و8 سورة منافقون و 6 تا8 سورة حجرات دربارة اين غزوه است.

هم الذين يقولون لا تنفقوا علي من عند رسول اللّه حتّي تفيضوا و لله خزائن السموات و الارض و لكن المنافقين لا يفقهون * يقولون لئن رجعنا الي المدينة ليخرجنّ الاعزّ منها الاذل و لله العزة و لرسوله و للمؤمنين و لكن المنافقين لا يعلمون، آنها كساني هستند كه مي‎گويند به افرادي كه نزد رسول خدا هستند انفاق نكنيد تا پراكنده شوند غافل از اينكه خزائن آسمانها و زمين از آن خداست ولي منافقان نمي‎فهمند * آنها مي‎گويند اگر به مدينه باز گرديم عزيزان، ذليلها را بيرون مي‎كنند درحالي كه عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است ولي منافقان نمي‎دانند.

جانبازي مسلمانان و ترس كفار سبب شد كه پس از زد و خورد كوتاهي با كشته شدن ده نفر از دشمن و يك شهيد از مسلمانان، سپاه دشمن متفرق، زنان آنان به اسارت و اموال زيادي نصيب ارتش اسلام گردد.

4- غزوة حديبيه و بيعت رضوان

در ذيقعده، سال ششم هجري، پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله به قصد انجام مراسم عمره با ياران خود، بي آنكه قصد جنگ داشته باشد به سوي مكه حركت كرد، در آن روز قدرت كفار قريش در سرزمين حرم خودنمايي مي‎كرد، و از طرفي چون ماه حرام بود اين اميد در مسلمانان وجود داشت كه به كسي آسيبي نرسد، پيامبر نيز جهت ابراز حسن نيت دستور داد كسي سلاح جنگي حمل ‎نكند‎ ؛ جمعيتي كمتر از دو هزار نفر بدون سلاح، فقط با سلاح مسافر به سوي مكه به حركت درآمدند و گروه اطلاعاتي متشكل از حدود بيست نفر به عنوان طليعه پيش فرستاده شد.

مشركان قريش پس از باخبر شدن از حركت مسلمانان تصميم گرفتند از ورود مسلمانان به مكه جلوگيري كنند و «خالد بن وليد» را با دويست سواره نظام، براي جلوگيري از ورود مسلمانان فرستادند.

پيامبر اسلام راه خود را عوض كرد و از راههاي صعب العبور به حركت خود ادامه داد تا به سرزميني به نام «حديبيه » رسيدند، پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: در اين نقطه به سر مي‎بريم تا خداوند تكليف ما را روشن سازد.

قريش، پيكهايي جهت اطمينان و آگاهي از هدف مسلمانان به سوي حديبيه فرستاد، تمام فرستادگان گفتند: مسلمانان جز زيارت خانة خدا، قصد ديگري ندارند، امّا قريش باز هم نمي‎پذيرفت، از طرف پيامبرصلي الله عليه وآله نيز افرادي براي تبيين نظريه آن حضرت فرستاده شد امّا متأسفانه آنها هم دستگير شدند.

اين عمل قريش باعث شد كه پيامبرصلي الله عليه وآله از يكايك مسلمانان براي دفاع از دين و آيين بيعت بگيرد و اين بيعت در زير درختي انجام گرفت، اين عمل خود، ترسي در دل قريش افكند و نمايندة پيامبر را آزاد و نماينده‎اي نيز از خود به سوي پيامبر صلي الله عليه وآله فرستادند، اين نماينده با نام «سهيل بن عمرو» پيشنهاد صلح كرده و قرار داد صلح را نوشتند.

سورة فتح در همين رابطه نازل شد ؛ اين سوره داراي 29 آيه است كه آغاز آن بشارت فتح است، (انا فتحنا لك فتحاً مبينا)

رسول خدا صلي الله عليه وآله در پرتو اين صلح توانست در كمال آرامش، با سلاطين جهان مكاتبه نموده و آنها را به توحيد دعوت نمايد و اين نقطة عطفي بود براي ارتباط با جهان خارج، افزون بر آن، گروهي از سران عرب نيز پس از صلح به اسلام گرويدند.

ياد آور مي‎شود كه، سورة فتح، كه در جريان صلح حديبيه نازل شد و اشاره به دو پيروزي بزرگ دارد.

1- فتح قريب (پيروزي نزديك) كه منظور فتح قلعه‎هاي خيبر در سال هفتم هجرت است.

2- فتح مبين (پيروزي آشكار) كه منظور، فتح مكه در سال هشتم هجرت است.

5- نبرد ذات السلاسل

اين جنگ در جمادي الآخر، سال هشتم هجرت رخ داد، رسول خداصلي الله عليه وآله خبر يافت كه هزاران نفر در سرزمين «يابس» با يكديگر هم پيمان شده‎اند كه اسلام را در هم بكوبند، آن حضرت در آغاز، لشكري را به فرماندهي ابوبكر و پس از او عمر و سپس عمروعاص فرستاد، هر سه عقب نشيني كردند پس از آن اميرالمؤمنين علي عليه السلامبه فرماندهي برگزيده شد، او شبها حركت مي‎كرد و روزها به يك اصل مهم نظامي يعني «استتار» عمل مي‎نمود، سپيده دمي، نماز صبح را با ياران خود خواند و بعد از نماز با سپاه نيرومند خود بر دشمن خواب آلود حمله كرد و بر آنان پيروزي يافت، هفت تن از دلاوران دشمن را دستگير كرد و بقيه آنها با ترك غناعم پا به فرار گذاشتند.

براي اين جانبازي و سرافرازي مسلمانان به فرماندهي حضرت علي عليه السلام سورة «والعاديات» نازل شد والعاديات ضبحاً* فالموريات قدحاً * فالمغيرات صبحاً * فأثرن به نقعاً…، سوگند به اسبان دوندة [مجاهدان] در حالي كه نفس زنان به پيش مي‎رفتند* و سوگند به افروزندگان جرقة آتش [در برخورد سمهاي اسبان با سنگهاي بيابان] * و سوگند به هجوم آوران سپيده دم * كه گرد و غبار به هر سو پراكندند و… .

6- جنگ تبوك

پس از فتح مكه، ترس عجيبي در دل امپراتور روم پديد آمد كه مبادا مسلمانان قلمرو حكومت او را مورد تعرض قرار دهند بدين جهت دولت روم در ماه رجب سال نهم هجري، سپاه عظيمي را از قبيله‎هاي متعدد فراهم كرد تا مدينه را تسخير كند.

اين خبر به گوش پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه وآله رسيد و آن حضرت فرمان عمومي جهاد را صادر كرد تا مسلمانان با تجهيزات و آمادگي كامل به سوي جبهه‎هاي جنگ روانه گردند. هزينه اين جنگ نيز به عهدة خود مسلمانان بود.

آيات 38 تا 48 و نيز 64 و 66 ، 79 تا 102 از سورة توبه، مهمترين آيات در بارة اين غزوه است كه به برخي از آنها اشاره مي‎شود.

يا ايها الذين آمنوا ما لكم اذا قيل لكم انفروا في سبيل اللّه اثاقلتم الي الارض…، اي كساني كه ايمان آورده‎ايد چرا هنگامي كه به شما گفته مي‎شود به سوي جهاد در راه خدا حركت كنيد بر زمين، سنگيني مي‎كنيد و سستي به خرج مي‎دهيد…(توبه/38).

الذين يلمزون المطوّعين من المؤمنين في الصدقات والذين لا يجدون الا جهدهم فيسخرون منهم سخرالله منهم و لهم عذاب اليم، آنهايي كه از مؤمنان اطاعت كار، در صدقاتشان عيب جويي مي‎كنند و كساني را كه [براي انفاق در راه خدا] جز به مقدار ناچيز توانايي خود، دسترسي ندارند مسخره مي‎نمايند، خدا آنها را مسخره مي‎كند [وكيفر استهزا كنندگان را به آنها مي‎دهد] و براي آنها عذاب دردناكي است(توبه/79).

[اين آيه در بارة انفاق شخصي به نام «ابوعقيل» كه دو من گندم داشت و يك من آن را براي اين جنگ كمك كرد، و در مقابل چهار هزار دينار <عبدالرحمان بن عوف> بسيار ناچيز بود، منافقان به مسخرة او پرداختند امّا چون از اخلاص خاصي برخوردار بود اين آيه در ملامت منافقان نازل شد].

سپاه توحيد در آغاز ماه شعبان، سال نهم هجرت، به سرزمين «تبوك» رسيد امّا اثري از سپاه روم نديد، گويا روميان از عزم استوار، و فراواني سپاه اسلام كه حدود سي هزار نفر بودند آگاهي يافته و خود را از معركه جنگ كنار كشيدند، و چنين وانمود كردند كه، گزارشهايي كه به مسلمانان در رابطه با حمله به مسلمانان رسيده شايعات بوده است.

رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله با مشاهدة چنين اوضاعي، افسران عاليرتبه و شوراي نظامي را گرد آورد و با آنها در بارة پيشروي در خاك دشمن يا بازگشت به مدينه مشورت نمود و نتيجه مشورت اين شد كه بدون جنگ به مدينه بازگردند و پيامبرصلي الله عليه وآله نيز رأي شورا را محترم شمرده و دستور بازگشت به مدينه صادر شد.

/////////////////////////////////////////////////////////

منبع: دفتر پاسخ به پرسشهای قرآنی مرکز آموزش تخصصی تفسیر و علوم قرآن

موضوعات: در قرآن كريم نام چه جنگ هايي از نبردهاي صدر اسلام آمده است، در كدام آيه و سوره؟  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-03-05] [ 05:38:00 ب.ظ ]





غزوات پیامبر اکرم (ص)

 

به جنگهايي كه پيامبر در آن شركت كرده غزوه گويند كه 27 غزوه به ترتيب ذيل بوده است:

ابواء – بواط – عشيره – بدراولي – بدركبري – بني قينقاع – سويق – بني سليم ( نجران ) – غطفان – احد – حمراءالسد – بني نضير – بدر صغري – بني المصطلق – خندق – بني قريظه – دومه الجندل – ذات الرقاع – بني لحيان – ذي قرد – حديبيه – خيبر – ذات السلاسل – فتح مكه – حنين – فتح طائف – تبوك

دراين جنگها كه بعضي مقدمه جنگ و مانور جنگي بود و در آن جنگ واقع نشد پيامبر شخصا در 9 غزوه با دشمن نبرد و جنگ كرد كه عبارتند از:

بدر كبري – احد – خندق – بني قريظه – بني المصطلق – خيبر – فتح مكه – حنين – طائف

جنگها و مانورهايي را كه پيامبر در آن شركت نكرده، سريه گويند. سريه هاي آن حضرت را بعضي 35، بعضي 48 و بعضي 66 نام برده اند مانند : سريه حمزه ، سريه ابوعبيده ، سريه عبدالله بن جحش ، سريه قرده ، …

دراين جا به طور خلا صه مهم ترين جنگ هاي پيامبر اكرم (ص) درطول 23 رسالت خود با كفار ومشركين را كه داشته اند به همراه نتايج آن و…را اشاره خواهم كرد: - غزوه ي ابواء يا ودان: اين غزوه نخستين غزوه ي پيامبر است كه در ماه صفرسال دوم هجرت اتفاق افتاد كه دراين لشكر كشي درگيري پيش نيامد وكفار قبل ازرويايي با سپاه پيامبرپا به فرار گذشتند. 2 - غزوه ي بوابط : اين غزوه در ربيع الاول سال دوم هجرت اتفاق افتاد كه همچون غزوه ي ابواء هيچگونه درگيري پيش نيامد ومشركين قبل از رويايي با سپاه اسلام پا به فرار گذاشتند. 3- غزوه ي ذات العشير: اين رجمادي الل سال دوم هجرت اتفاق افتاد كه قريش به سركردگي ابوسفيان ازمكه عازم شام شدند كه سپاه اسلام براي مقابله با آن ها برسر راهشان رفت.ولي كاروان قريش قبل از رسيدن سپاه اسلام گريختند،لذادرگيري بوجودنيامد 4- سريه خرار: دراين سريه يكي ازصحابه به پيامبربه نام سعدبن ابي وقاص به فرماندهي سپاه اسلام برگزيده وبه تعقيب كفار برآمد وتا موضعي به نام خرار پيش رفت ولي قبل از درگيري كفارفرار كردند. 5- غزوه ي سفوان: يكي از كفارقريش با مردان خود به گله ي مدينه دستبرد وغارت كرد كه پيامبربا سپاهيان اسلام از مدينه تا منطقه سفوان كه نزديك بدراست،پيش رفتند ولي قبل ازرسيدن سپاه اسلام آنان رفته بودند لذا درگيري به وجود نيامد. اين غزوه ها وسريه ها از اين رو بي نتيجه بود كه جاسوساني در داخل مدينه ازتصميم پيامبرآگاه و پيش از حركت سپاه اسلام خود را به كاروان مورد نظر مي رساند وآنان را ازخطري كه درپيش داشتند،آگاه مي كردند،سپس آنان يامسير خود را تغييرمي دادند ويا درحركت خود شتاب مي كردند. 6- سريه نخله: درماه رجب سال دوم بعثت،پيامبرعبدالله بن حجش اسدي را با8 تن ازمهاجرين روانه كرد ونامه اي به آنان داد كه پس از طي مسافت دو روز آن را باز كنند كه عبدالله چنين كرد.درآن نامه نوشته شده بود: بروتا به نخله اي كه بين مكه وطائف است،برسي.درآنجا منتظركاروان قريش باش وما رااز نتيجه آگاه كن.عبدالله ويارانش دراين محله بودند كه كاروان قريش به سركردگي عمربن الحضربدانجا رسيد. عبدالله به دليل اينكه ماه حرام بود دو دل شده بود ونمي دانست كه حمله كند يا خير؟( لازم به توضيح است كه درنزداعراب4ماه محرم،رجب، ذي الحجه، ذي القعده كه ازماه هاي حرام است جنگ وخون ريزي ممنوع است.) بالاخره سپاه اسلام تصميم به يورش با دشمن گرفتندوكالا واموال آنان با دواسير را به نزد پيامبرآوردند،كه عده اي ازمسلمانان بر آنان خرده گرفته وسرزنش نمودند كه چرا درماه حرام به جنگ پرداخته اند كه با نزول آيه ي 217سوره ي بقره وتوجيه كار آنان مسلمانان دست از سرزنش عبدالله ويارانش برداشتند. 7- غزوه ي بدر: پيغمبرراخبردادند ابوسفيان با كارواني بزرگ ومال بسيار ازشام به مكه برمي گردد وكاروان اوشامل هزارشترودرحدود پنجاه هزارديناراست. پيامبرسپاهي 313 نفره فراهم آورد كه يك چهارم آنان مهاجرين وسه چهارم انصار بودند.اين دسته برسرچاه بدر(كه برسر راه مدينه ومكه است) دركمين كاروان نشستند.ابوسفيان چون دانست كه مسلمانان دركمين كاروان اوهستند،ازيك سو مردم مكه را آگاه ساخت و ازآنان كمك خواست وازسوي ديگرمسيرخود راتغييرداد وكاروان رابه سلامت به مكه رساند.خبرتهديد كاروان به مكه رسيد،ابوجهل درخشم شدوگروهي حدود900 نفربه راه انداخت وبا آن كه شنيد كاروان از خطر گذشته است،بازنگشت وگفت بايد مردم يثرب را درسي بدهد كه ديگر چنين گستاخي ها نكنند.بارسيدن مسلمانان ومردم مكه به بدر،چنان روي درروي شدندكه هردو دسته خود راناچارازدرگيري ديدند مسلمانان خود را به چاه هاي بدررساندند وآن راتصرف كردند.سپاه ابوجهل كه درپس تپه ها مخفي شده بود،چون بي آب ماند مجبورشدازمخفيگاه خود بيرون بيايد.جنگ تن درتن درگرفت وبا آن كه مردم مكه 3برابر مردم يثرب بود،شكست خوردند. ابوجهل وعده اي ديگر (كه حدودا‏ً 70 تن بودند) ازمهتران ومهترزادگان قريش كشته شدوهمين اندازه اسير گرديدند.ازمسلمانان تنها چهارده تن شهيد گشت. دراين جنگ حضرت علي(ع) گذشته ازفداكاري ها وياوري ها كه به پيغمبر(ص) كرد،پشت سپاه اسلام بودوچند تن ازدلاوران مكه كه به شجاعت بودند به دست اوكشته گشتند وشجاعت حضرت علي بودكه پيروزي لشكر رامسلم ساخت.دراخبارآمده است كه بيش ازنصف كشته شدگان كفاربه دست آن حضرت صورت گرفت. اين نخستين پيروزي بزرگ مسلمانان بود.غنيمت جنگي نيزچشمگيربود. اين جنگ در17 رمضان سال دوم هجرت اتفاق افتاد.بدون ترديدعلت اصلي پيروزي مسلمانان دراين جنگ نيروي ايمان وخلوص مسلمانان و مشيت الهي وامدادهاي غيبي بود.جنگ بدرگذشته ازپيروزي نظامي ،از جهت ديني درروحيه ي مردم يثرب واطراف آن اثرفراوان نهاد ودانستند كه تنها با ايمان به خود به اسلام وتكيه برياري خدا بردشمني چنان قوي پيروزشدند.اثراين جنگ ازنظرپيروزي معنوي چنان بود كه سال ها پس از رحلت رسول خدا(ص) خانواده هايي كه پدرانشان دراين جنگ بودند به خود مي باليدند. وقتي قبيله هاي اطراف يثرب ديدند كه سپاه پيامبر علي رغم آنكه يك سوم سپاه دشمن بودآنان راشكست دادگفتند اين حقانيت دين محمد(ص) است وكم كم به اسلام گرايش پيداكردند،از آن سوقريش نيز دانستند كه كارمحمد ويارانش را نبايد آسان گرفت.كساني كه درجنگ بدر از قريش كشته شده بودندمردمي كارآزموده در كاربازرگاني بودند كه رشته ي حيات اقتصادي شهر دردست آنان بود.قريشيان هيچگاه فكر نمي كردند يتيم ابوطالب با همكاري دسته اي كشاورز چنين شكستي به آنان بدهد،ودانستند كه كار محمد(ص)بدان سادگي كه فكر مي كردند نيست،ناچار به تدارك جنگي پرداختند تا شايد بتوانند اورا ازپاي درآورند ياازيثرب برانند وآبروي رفته ي خود را بجاي آورند. 8-درگيري با يهوديان بني قينقاع: چند ماهي از توقف پيامبر در يثرب نگذاشته بود كه يهوديان بهانه گيري ومخالفت خودراآغاز كردندوكار بدانجا كشيد كه قرآن به آنها اعلام كرد كه:اساس دين اسلام دين ابراهيم است وابراهيم نه يهود بوده ونه ترسا،بلكه مسلماني حنيف و اسلام نيزدين حنيف است. باتغيير قبله از بيت المقدس به مكه پيوند مسلمانان بايهود بريده شدوآنان ازاين جهت خشمگين ونگران شدند وآماده ي آزردن مسلمانان شدند. نخستين درگيري با يهوديان،چندهفته پس ازجنگ بدر وپيروزي بزرگ مسلمانان رخ داد. يهوديان بني قينقاع بيرون شهرمدينه درقلعه اي منزل داشتند وبه كار زرگري وآهنگري مي پرداختند.
نوشته اند روزي زني ازعرب به بازار رفت وكالاي خود را در بازار بني قينقاع فروخت وبردردكان زرگري نشست. يكي از يهوديان دامن جامه ي او را به پشت وي گره زد، چون زن از جابرخاست جامه اش به يك سورفت و يهوديان به او خنديدند.زن فرياد برآورد ومسلمانان رابه ياري طلبيد سروصدا بر خاست يكي از مسلمانان به ياري آن زن شتافت ومرد يهودي را كشت.يهوديان برآشفتند وآن مسلمان را كشتندوفتنه بالا گرفت.پيامبر يهوديان را از پايان كار قريش ترساند وبه آنها گفت اگر بخواهنداينجا بمانند بايد تسليم شوند.بني قينقاع گفتند شكست مردم مكه تورا فريفته نگرداند،آنان مردجنك نبودندولي ماباتوجنگ ونشان خواهيم دادكه چه هستيم. آيه ي 12و13سوره ي آل عمران در اين هنگام نازل وبشارت پيروزي بر آنان را براي آن حضرت آورد.پيغمبر آنان را محاصره كرد ومحاصره ي آنان پانزده شبانه روز طول كشيد وچون تسليم شدند،يكي از ياران آن حضرت بنام عبداله ابي اصرار ورزيد وپيامبر از كشتن آنان درگذشت وآنان را به شام تبعيد كرد،محاصره ي اين دسته از يهوديان در ماه شوال سال دوم هجرت اتفاق افتاد. غزوه ي سويق : ابوسفيان پس از باز گشت از جنگ بدر نذر كرده بود كه تامحمد(ص) جنگ واو را شكست ندهد تن از جنابت نكشد،براي وفا به اين سوگند با دويست هزار سوار روانه ي مدينه شد در اين لشكر كشي تنها توانست دو تن را بكشد وچند نخلستان را بسوزاند،پيامبر با گروهي بدنبال اورفت،ابوسفيان بسرعت گريخت وچون دراين گريز مشركان براي سبك شدن بار وسرگرم كردن تعقيب كنندگان كيسه هاي آرد خود رامي افكندند اين غزوه سويق نام گرفت . 10-غزوه ي قرقرةالكدر: اين غزوه درپايان سال دوم هجرت اتفاق افتاد كه در آن مسلمانان كاروان قريش را تعقيب ولي درگيري بوجود نيامد. 11-غزوه ي ذي امر: اين غزوه نيزدرپايان سال دوم هجرت اتفاق افتادكه سپاه اسلام قبل ازرسيدن به كاروان قريش آن ها به حركت خود سرعت داده ومنجر به برخورد يا در گيري نشد. 12- سريه ي قردة : اين سريه كه اوايل سال سوم هجرت رخ داد سپاه اسلام كاروان تجاري مشركان را محاصره كه بدون خون ريزي،مشركان كالاها ي خود را بجا گذاشته وپا به فرار گذاشتند به طوري كه به هريك از مسلمانان هشتصد درهم غنيمت جنگي نصيب گرديد. 13- غزوه ي احد : به دلیل شکست در نبرد بدر قريش به سركردگي ابو سفيان در جنگ بدر موقعيت او در بين مردم مكه كاهش يافته وبازرگانان مكه مسير ارسال كالاهاي خود به سوريه را از دست دادند لذا ابوسفيان تلاش زيادي كد تا قبيله ها رابا هم متحد ولشكري كه شمار آن را تا سه هزار مرد ودويست اسب هزار شتر نوشته اند فراهم آورد ورو به مدينه نهاد.خبر حركت اين لشكر به پيامبر رسيدروز جمعه در مسجد شوراي جنگي تشكيل شد،دراين شورا عبداله ابي نيز شركت داشت،پيامبر از مسلمانان پرسيد چه بايد كرد؟گروهي كه عموماًاز سالمندان كارآزموده بودند گفتند بايد حالت دفاعي بگيريم وجنگ را به حومه ويا به داخل شهر بكشيم ولي دسته ي ديگر-جوانان- كه گرمي بيش تري داشتند مي خواستند بيرون شهربروند و به دشمنان حمله برند- عبدالله جز‏ء دسته ي نخست بود- سرانجام راُي دسته ي دوم كه اكثريت داشتند غالب شد. پيغمبر سلاح پوشيد وبراي بيرون رفتن از يثرب آماده شداماجوانان پشيمان شدند كه چرا پيغمبررابه قبول خودمجبورساختندوگفتندماازراُي خود برگشتيم.پيغمبر(ص) كه مي ديد قطعيت درتصميم از شرايط رهبري وفرماندهي است وهرلحظه نمي توان نظري تازه را پذيرفت گفت:‍ْ‎‏«براي پيغمبر سزاوار نيست وقتي لباس جنگ مي پوشد آن را ازتن درآورد،مگر آن گاه كه جنگ كند» سپاهيان مكه خودرا به ذوالحليفه(جايي در شش مايلي مدينه) رساندند وازآن جا به سوي شمال يثرب رفتند و دركنار كوهي به نام احد توقف كردند.دراين لشكر سپاهيان پيغمبر هزارتن بود.پيش ازشروع جنگ عبدالله ابن ابي به عنوان اعتراض باسيصد تن ازمردم خود برگشت وگفت محمد ازبچه ها پيروي كرد ونظرمرا ناديده گرفت دراين زمان آيه ي 167سوره ي آل عمران در وصف عبدالله نازل شد.با جداشدن عبدالله وپيروان او ازسپاهيان پيامبرتنها هفتصد تن باقي ماندكه اسب وشترنداشتند.هنگام صف آرايي ،پيغمبرعبدالله بن جبيرسردسته ي گروه تيراندازان ،راگفت: مواظب باش دشمن ازپشت سربه ماحمله نكند.جنگ به سودمايابه زيان ماباشدتونبايدازجاي خودبجنبي.درحمله ي نخست پپيروزي بامسلمانان بودودشمنان راعقب راندند،امادسته ي تيراندازان كه ماموريت جلوگيري سوارنظام دشمن راداشتند،به محض عقب نشيني آنان به طمع گردآوري غنيمت موضع خودراترك گفتند.سوارنظام دشمن به سركردگي خالد بن وليدناگهان حمله كردندومسلمانان راشكست دادند.دراين جنگ حمزه عموي پيغمبربه دست غلام وحشي جبيربن مطعم كشته شدوپيغمبرنيززخم برداشت ابوسفيان فريادمي كرد:«اعل هبل»پيغمبركه درهمان حالت درجاي خودايستاده بود گفت بدوپاسخ دهيد«الله اعلي واجل». پيغمبربراثرضربتي كه به دندان وپيشاني اورسيده بوددرگودالي افتادكه مشركان مكه سرراه مسلمانان كنده بودند.مشركان درآن گيرودارآوازدادندمحمدكشته شدومسلمانان منهزم شدند.يكي ازكسان كه بالاي كوه ايستاده بودگفت:اكنون كه محمدكشته شد،كاش فرستاده اي نزدعبدالله بن ابي بفرستيم تاازابوسفيان براي ماامان خواهدمردم قبل ازآنكه كشته شويدبه خانه هاي خودبرگرديد.لكن انس بن نضرفريادكرد:مردم اگرمحمدكشته شده خداي محمدكه زنده است.خدايا!من ازآنچه اينان مي گويندعذرمي خواهم.سپس به دشمنان حمله برد.سرانجام درآن گيرودارعلي بن ابي طالب (ع) دست پيغمبر(ص) راگرفت واورابلندكردتامسلمانان ببينندپيغمبرزنده است.علي(ع)درپيش روي پيامبرايستادواگركسي نزديك مي شداو را مي راند يامي كشت.سرانجام گروهي ازمسلمانان برگشتندوگرد رسول الله راگرفتندولشكرازنوساماني يافت.ابوسفيان باآنكه دراين نبرد پيروزشده بودومي توانست به مدينه حمله برد،بازگشت ووعده دادكه سال آينده دربدرمسلمانان راخواهد ديد.چراابوسفيان ازگرفتن مدينه چشم پوشيد،سبب آن راجزامدادغيبي نمي توان دانست .خدابيمي دردل اوافكندتاازمحاصره مدينه وگرفتن آن شهرچشم پوشد.بعضي ازاسلام شناسان غربي مي گويندابوسفيان بدان جهت ازمحاصره ي مدينه منصرف شدكه مي ترسيدبه اندازه كافي وسيله گرفتن شهررادراختيارنداشته باشد،كه البته اين تحليلي بسيارضعيف مي نمايد،بهترهمان است كه ازقرآن كريم پيروي كنيم وبگوييم خدادردل آنان بيم افكند. جنگ احد درشوال سال سوم هجرت روي داد.يك روزپس از جنگ،پيامبرمردم راماُموركردكه به دنبال دشمن بروند.دراين تعقيب زخمداران وبيماران نيزشركت كردند.مقصودپيامبراين بودكه دشمن گمان نكندسپاه اوبه كلي ازپادرآمده است.به هرحال نتيجه اي راكه مكه ازاين جنگ مي خواست به دست نياورد،چون كه تلفات مسلمانان نسبت به مشركان بادرنظرگرفتن شماركشتگان آنان درجنگ بدرمساوي بود.هردودسته دردوجنگ به اندازه ي هم كشته داده بودندوبرابرسنت قبيله اي ازاين جهت مكه برمدينه برتري نداشت،به علاوه مشركان نتوانستند زياني به شهريثرب برسانندوچنان كه وعده داده بودندبه مردم يثرب درسي بدهندكه ديگرگستاخي نكنند.گويابازگشت دوباره ي فراريان وآماده شدن آنان براي جنگ،ابوسفيان رانگران كردوهزيمت نخستين رانوعي حيله ي جنگي دانست كه ميان عرب معمول بودوپنداشت كه آن عقب نشيني براي غافل گيري دشمن بوده است.به هر حال به ظاهر هيچ گونه انگيزه اي براي بازگشت ابوسفيان در اين جنگ آن هم پس از چنان پيروزي ديده نمي شود،تنها مي توان گفت كه خدا بردل او بيم ويانگراني انداخت وبراي همين بود كه بدون تعرض به مدينه ،به مكه بازگشت. جنگ احد هر چند به ظاهر براي مسلمانان شكست آورد،اما نتيجه ي معنوي بزرگي همراه داشت،نگاهي به آياتي از سوره ي آل عمران كه در اين باره نازل شده است اين نتيجه را روشن مي سازد: شمادر جنگ بدر خوار بوديد ولي خدا شمارا ياري كرد.اما شما صبر كنيد و پرهيزگاري پيش گيريد خدا شمارا مدد خواهد كرد،اگر به شما زياني رسيده دشمن شما نيز زيان ديده است،مگر نه اين است كه شما آرزوي كشته شدن را داشتيد اكنون به آرزوي خود رسيديد. اين سخنان آسماني كه لحني اندرز آميز داشت مسلمانان را مطمئن ساخت كه پيروزي آنان در جنگ بدر به سبب آن بود كه براي خدا جنگيدند وخدا آنان را ياري كرد.اما دراين جنگ چون نافرماني رسول خدارا كردند وبه دنبال غنيمت ومال دنيا رفتند شكست خوردند. جنگ احد گذشته از تلفات جاني مشكلات اجتماعي نيز به دنبال داشت گروهي زنان بي شوهر واطفال بي سرپرست باقي ماندند.درآغاز سوره ي نساء مي بينيم كه به مسلمانان اجازه داده مي شود تا چهار زن عقدي داشته باشند وبه آنان توصيه مي شود از يتيمان بي سرپرست نگاهداري كنند وبه مال آنان دست اندازي نكنند.هر چند نزول آيات قرآن در باره ي شهيدان احد دل خانواده هاي داغدار را تسكين مي بخشيد وايمان مسلمانان به پيامبر به حدي بود كه كشتگان راه خدا ودين را مايه ي مباهات وفخر خانواده ي خود مي دانستند،اما هنوز در مدينه گروهي منافق زندگي مي كردند كه انتظار پايان كاررا مي كشيدندچون مسلمانان با چنين شكستي روبروشدند اين دسته فرصت يافتند تا فتنه انگيزي خود را آشكار كنند.قبيله هايي كه پس از پيروزي بدر با مسلمانان هم پيمانان شده بودند،دو دل ماندند.آن دسته از دشمنان اسلام نيز كه پيرامون يثرب بسر مي بردند به فكر افتادند كه از اين شكست استفاده كنند. 14- سريه ي ابوسلمه : پيامبر(ص) به يكي از فرماندهان خود به نام ابوسلمه گفت كه بني اسد قصد حمله به مدينه را دارد وبيش از آن كه دست به كار بزنند بايد بر آنها بتازيد،سپس اورا با يكصد وپنجاه تن روانه ساخت وبه پرهيز گاري او را سفارش كرد،اين دسته ماُمور بودند شب ها راه بروند و روز ها خود را مخفي نگاه دارند تا بدين طريق دشمن را غافل گير كنند.ابوسلمه طبق دستوري كه داشت رفتار كرد وچون به قطن (كوهي درناحيه ي نجد است) رسيد معلوم شد دشمن از پيش گريخته است.ابوسلمه با غنيمت به يثرب بازگشت اين پيروزي پس از شكست جنگ احد موقعيت مسلمانان را در ديده ي منافقان ويهوديان تغيير داد ودانستند كه پيامبر وياران او آن طوري كه آن ها فكر مي كردهاند ضعيف واز پا در نيامده اند. 15- جنگ با طايفه ي غطفان : در جمادي الاول سال چهارم هجرت پيغمبر ابوذر غفاري را در مدينه گذاشت وخود با سپاهي به سر وقت طايفه ي بني محارب وبني ثعلبه رفت اين دو تيره از طايفه ي غطفان بودند كه در نجد به سر مي بردند مسلمانان با دشمن روبرو ولي بين آنان جنگي رخ نداد ولي چون ازدشمن بيم داشتند نمازخوف خواندند. />16- غزوه هاي دومة الجندل وبني المصطلق: اين دو غزوه درسال پنجم هجرت رخ داد هرچند درگيري ومنجر به جنگ نگرديد ولي اهميت بسياري براي مسلمانان داشت،در غزوه ي دومة الجندل آرايش نظامي بزرگي پس از نا كامي در جنگ احد در سپاه مسلمانان بوجود آمد،اين نقطه واحه اي در حاشيه ي سوريه وفاصله ي آن تا دمشق پنج روز مسافت است،پيمودن آن مسافت آن هم در هواي گرم اثري نه چندان داشت كه از ديده ي قبايل پنهان ماند وبه خوبي پي به قدرت مسلمانان بردندومي دانستند كه قريش توان شكست مسلمانان را ندارد لذا تبعيت وترس قبايل از قريش كم وكم كم رو به اسلام آوردند. 17-جنگ خندق يا احزاب: همان طوري كه اشاره شدابوسفيان در سال چهارم هجرت گروهي را به بدر آورد اما در وسط راه پشيمان وبرگشت اين بازگشت موقعيت اورا در نزد بزرگان قريش ضعيف وناچار شد به تهيه ي سپاه بزرگ ومنظمي بپردازد. در سال پنجم هجرت سپاهي بين هفت تا ده هزار تن فراهم كه ششصد تن سواره داشت،رو به مدينه نهادند وچون از قبيله هاي مختلف عرب تشكيل شده بود اين جنگ را جنگ احزاب ناميده اند.گروهي از يهوديان خيبر كه پيرامون مدينه بودند علي رغم آن كه متعهد بودند قريش را ياري نكنند عهد شكني وبه سپاه قريش پيوستند ،در مقابل اين سپاه بزرگ پيامبر فقط سه هزار سپاهي داشت كه به جز چند تن بقيه پياده بودند، مسلمانان به صلاحديد سلمان فارسي دور شهر راخندق كندندوحالت دفاعي گرفتند،پيش از آن كه سپاه مكه به مدينه برسد كار خندق به پايان رسيد دشمن چون به آنجا رسيد در شگفت ماند چرا كه تا آن روز به چنين مانعي بر نخورده بودند سواران نمي توانستند از خندق بجهند وچون به پيش مي آمدند تير اندازان به آنان مجال نمي دادند.عمروبن عبدود وعكرمة بن ابي جهل كه از شجاعان ونامداران عرب بودند از خندق عبور كردند،ولي بدست حضرت علي (ع) كشته شدند.سپاه دشمن بي شمار وممكن بود كه مسلمانان شكست بخورند لذا پيامبر تصميم گرفت قبيله ي غطفان را از لشكريان جدا كند به آنها پيام داديك سوم محصول مدينه از آن شما به شرطي كه باقريش همكاري نكنيد دو تن ازمسلمانان ازيك سو با بني قريظه واز سوي ديگر با غطفان مذاكره وآن دو را نسبت به هم بد بين كردند وانها دست از ياري قريش برداشتند واز طرفي باد وسرما نيز در گرفت وكار بر سپاه دشمن سخت شد،ابوسفيان دستور به بازگشت داد ومدينه پس از پانزده روز محاصره از خطر رهايي جست.پايان جنگ احزاب براي مسلمانان اميد بخش وبراي قريش مصيبت بار بودبازرگانان مكه بازار يثرب را براي هميشه از دست دادندوقدرت مسلمانان راه بازرگاني مكه به سوريه را به خطر انداخت، موقعيت ابوسفيان متزلزلتر شد وبعضي اعراب بدوي را به اسلام متمايل كرد. 18- جنگ بايهوديان بني قريظه : در جنگ احزاب ديديم كه يهوديان بني قريظه از فرصت استفاده وقصد خيانت به مسلمانان را داشتند لذا پس پايان جنگ خندق پيامبر به سر وقت آنان رفت آن ها در قلعه اي بودند وبيست وپنج شبانه روز مقاومت ودر محاصره ي سپاه اسلام بودند كه بالاخره تسليم شدند وبا موافقت خودشان مقرر شد عبداله بن ابي در مورد آنان داوري كند،كساني كه ايمان نياوردند مردانشان كشته وزنان وفرزندان آنان اسير شدند،هرچند اين تصميم بعيد به نظر مي رسد وشايد تحريف شده باشد ولي آنچه مسلم گرديد خطر آنان كاملاً ازبين رفت. 19- جنگ خيبر: موقعيت يهوديان خيبر از نظر مسلمانان مشكوك بود ومي بايستي خاطرشان از ناحيه ي آخرين دسته ي يهوديان نيز آسوده گردد،چرا كه پس از پايان كار بني قريظه قصد توطئه وحمله به مدينه را داشتند،از اين رو پيامبر در سال هفتم هجرت آنان را محاصره كرد،كه پس از چند روز سرانجام قلعه هاي آنان يكي پس از ديگري سقوط وتسليم شدند ولي پيامبر با آنان پيمان بست كه بر سر زراعت خود باشند ودر سال نصف محصول خود را به مدينه بفرستند. 20- جنگ موته: در سال هشتم هجرت پيامبر كعب بن عمير غفاري را به ذات اطلاح فرستاد فرستادگان با گروهي برخورد وآنان را به اسلام دعوت كردند آن ها نپذيرفته ومسلمانان را تير باران كردند تنها يك تن جان سالم بدر برد ونزد پيامبر آمد.در جمادي الاول سال هشتم هجرت پيغمبر لشگري را به موته فرستاد موته در سرزميني كه از قلمرو روم بود قرار داشت فرماندهي سپاه اسلام زيد ابن حارثه وبعد از او جعفربن ابيطالب وبعدازاو عبداله بن رواحه بودند كه هر سه در اين جنگ شهيد شدند.لشكريان سپس خالد بن وليد را به امرت بر گزيدند واو به هر صورتي بود آنان را به مدينه رسانيد. 20- فتح مكه: پيامبر در ماه رمضان سال هشتم هجرت با ده هزار نفر روانه ي مكه شد قبل از ورود سپاه اسلام به مكه ابوسفيان شبانه به نزد پيامبر آمد ومسلمان شدسپاه مسلمانان با نظم وابهت زيادي وارد مكه شد كه هيچ فردي به ذهنش ياراي مقابله با آنان را تصور نمي كرد مكه بدون هيچ گونه در گيري فتح شد و پيامبر(ص) خانه ي خدا را از وجود بتان پاك وپرچم اسلام را برآن به اهتزاز در آورد نبرد حنين: پس ازتسليم شدن مكه كه بزرگان قريش به رضايت يا از ناچاري مسلمان شدند دوقبيله ي هوازن وبني ثقيف به سرمي بردند باهم متحدو به سپاه اسلام يورش بردند،درآغازجنگ مسلمانان فرارولي پيامبروعده اي ازانصارو مهاجران پايداري ورزيدند وفراريان دوباره بازگشتند وسرانجام قبيله ي هوازن گريخت وچون زن وبچه هاي آن ها درپشت جبهه بودندهمگي اسير ولي پيامبر آنان را آزاد كرد،دراين جنگ عدهاي از تازه مسلمانان براي تصاحب غنائم تلاش زيادي مي كردند كه پيامبر فرمود :اگر به اندازه ي درختان تهامه شتر داشتم همه را به شما مي دادم مقداري از غنائم را نيز به بزرگان قريش دادند تا بلكه مسلمان شوند كه در اصطلاح فقه به آن مؤلفةالقلوب ناميده شدند. 22- جنگ تبوك : از وقايع سال نهم هجرت غزوه ي تبوك است كه درتابستان آن سال به پيامبر خبر دادند كه روميان با سپاه انبوهي در بلقاء مي خواهند به مسلمانان حمله كنند،پيامبر معمولاًدر جنگ ها هدف آن را از پيش اعلام نمي كرد ولي جنگ تبوك را بدليل دشواري هايش اعلام كرد،گروهي مي گفتند در گرما به جنگ نرويد كه در آيه ي 81 سوره ي توبه سرزنش شدند.در اين غزوه سپاهيان سي هزار تن بودند اين بالا ترين رقم گرد آوري سپاه در عربستان تا آن روز بود.پيامبر در اين سفر حضرت علي (ع) را بدليل كارخانه به همراه خود نبرد ودليل كار خود را به آن حضرت چنين فرمود: من تورا خليفه ي خود كردم كه تو براي من مانند هارون براي موسي هستي جز آنكه پس از من پيغمبري نيست،وقتي لشكر با تشنگي زياد به تبوك رسيدند فهميدند كه لشكر كشي روميان درست نبودهاست،اين آخرين در گيري ولشكركشي مسلمانان با نامسلمانان درزندگي پيامبر بود. اگر چه در طول رسالت پيامبر اسلام (ص) در گيري هاي ديگري هم رخ داده است ويا اين كه توطئه هايي از سوي كفار يامنافقين برنامه ريزي شده است با دقت وهوشياري رسول اكرم (ص) ومسلمانان وگاهي حضور به موقع ووحدت مسلمانان خنثي شده است ،آنچه گذشت مهم ترين نبرد ها يي بود كه در طول دوره ي رسالت نبي مكرم اسلام (ص) صورت گرفته است.

موضوعات: غزوات پیامبر اکرم (ص)  لینک ثابت
 [ 05:35:00 ب.ظ ]





گزارشی از غزوه بنی مصطلق

*******************************************************************

«بنی المصطلق» تیره ای از قبیله ی «خزاعه» است که در نزدیکی قبیله ی «قریش» زندگی می کردند.
گزارشهایی به مدینه رسید که «حارث بن ابی ضرار» رئیس قبیله، در صدد جمع آوری سلاح و نیرو است و می خواهد مدینه را محاصره کند، پیامبر گرامی (ص)، بسان مواقع دیگر تصمیم گرفت فتنه را در نطفه خفه کند، از این جهت، یکی از یاران خود را به نام «بریده» برای تحقیق رهسپار سرزمین قبیله ی یاد شده کرد، وی به صورت ناشناس با رئیس قبیله تماس گرفت و از تصمیم رئیس قبیله مبنی بر لشکر کشی به مدینه آگاه شد سپس به مدینه برگشت و گزارش را تأیید کرد در این موقع، پیامبر با یاران خود، به سوی قبیله ی «بنی المصطلق» حرکت کرد و با آنها در کنار چاه «مریسیع» روبرو گردید جنگ میان دو دسته آغاز شد.
جانبازی مسلمانان و رعبی که در دل قبایل عرب از ناحیه ی مسلمانان افتاده بود، سبب شد که پس از زد و خورد کوتاهی با کشته شدن ده نفر از دشمن و یک نفر از مسلمانان (آن هم به طور اشتباهی)، سپاه دشمن متفرق گردند سرانجام، اموال زیادی نصیب ارتش اسلام شد، و زنان آنها به اسارت درآمدند. نکات آموزنده ی این جنگ سیاستهایی است که پیامبر اکرم (ص) در حوادث پس از این جنگ اعمال نمود.
برای نخستین بار، آتش اختلاف میان مهاجران و انصار در این سرزمین روشن گشت و اگر تدابیر پیامبر (ص) نبود، نزدیک بود که اتحاد و اتفاق آنها، دستخوش هوی و هوس چند نفر کوته فکر شود.
خلاصه جریان این بود که پس از خاموش شدن جنگ، دو مسلمان یکی به نام «جهجاه مسعود» از مهاجران، و دیگری به نام «سنان جهنی» از انصار، بر سر آب با یکدیگر اختلاف پیدا کردند هر کدام طایفه ی خود را به کمک خویش طلببید نتیجه ی این کمک طلبی این شد که مسلمانان، در این نقطه دور از مرکز، نزدیک بود به جان یکدیگر بیفتند، و به هستی خوی خاتمه دهند.
پیامبر (ص) از جریان آگاه شد، و فرمود: «این دو نفر را به حال خود واگذارید، و این فریاد کمک، بسیار نفرت انگیز و بدبو است و بسان دعوتهای دوران جاهلیت است و هنوز آثار شوم جاهلیت از دل اینها ریشه کن نشده است. این دو نفر از برنامه ی اسلام آگاهی ندارند، که اسلام همه ی مسلمانان را برادر یکدیگر خوانده و هر ندایی که باعث تفرقه گردد، از نظر آیین یکتاپرستی بی ارزش است.»

***********************************************
منـابـع:

جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 6 صفحه429

موضوعات: گزارشی از غزوه بنی مصطلق  لینک ثابت
 [ 05:34:00 ب.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم