فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



سجایای اخلاقی امام عصر(ع)

 

سجايا و مكارم اخلاقي امام مهدي‏(ع) را دو گونه مي‏توان توصيف كرد: نخست، بر اساس آيات و رواياتي كه در توصيف پيامبر گرامي اسلام(ص) وارد شده‏اند؛ زيرا آن حضرت از نظر ويژگي‏هاي اخلاقي نيز شبيه‏ ترين مردم به حضرت ختمي مرتبت‏(ص) است. دوم، بر اساس رواياتي كه به طور خاص به توصيف سجاياي اخلاقي آن حضرت پرداخته‏اند.

قرآن كريم در آيات متعدّدي به توصيف پيامبر خاتم‏(ص) پرداخته و آن حضرت را به دليل ويژگي‏هاي برجسته و منحصر به فردش ستوده است كه از آن جمله مي‏توان آيات زير را برشمرد:

1.خداوند كريم، ويژگي نرم‏خويي پيامبر اكرم‏(ص) را يادآور شده است و مي‏فرمايد اگر چنين نبودي، مردم از پيرامون تو پراكنده مي‏شدند:
پس با بخشايشي از [سوي] خداوند، با آنان نرم‏خويي ورزيدي و اگر درشت‏خويي سنگ‏دل مي‏بودي، از دورت مي‏پراكندند… .1

2.در آيه‏ اي ديگر، خداوند متعال به دل‏سوزي، احساس مسئوليت، خيرخواهي و مهر و محبّت بي‏پايان رسول خاتم‏(ص) نسبت به امّتش اشاره كرده است و مي‏فرمايد:
بي‏گمان، پيامبري از [ميان] خودتان نزد شما آمده است كه هر رنجي ببريد، بر او گران است. بسيار خواستار شماست؛ با مؤمنان، مهرباني بخشاينده است.2

3.يكي ديگر از آيات قرآن، به رحمت بودن پيامبر اكرم‏(ص) براي همة جهانيان توجّه كرده است و مي‏فرمايد: «و تو را جز رحمتي براي جهانيان نفرستاده‏ايم».3

4.خداوند در آية ديگري از قرآن در مقام ستايش خلق و خوي بي‏نظير پيامبر اسلام(ص) مي‏فرمايد: «و به راستي، تو را خويي است سترگ».4
با توجّه به آنچه گذشت، مي‏توان گفت خاتم اوصيا نيز چون خاتم پيامبران، مظهر نرم‏خويي، دل‏سوزي، خيرخواهي، مهر، محبّت، گذشت و خلق و خوي شايسته و سترگ بوده و رحمتي براي همة جهانيان است.

در مورد خصال اخلاقي حضرت مهدي‏(ع)، به طور خاص، روايات متعدّدي از طريق شيعه و اهل سنّت نقل شده است كه در اينجا به برخي از آنها اشاره مي‏كنيم:

1. ابن حماد در كتاب خود، از يكي از راويان اهل سنّت در مورد ويژگي‏هاي امام مهدي‏(ع) چنين نقل مي‏كند:
نشانة مهدي اين است كه بر كارگزاران [دولت خويش]، سخت‏گير، بسيار بخشنده و با مستمندان، مهربان است.5

2.امام باقر(ع) در توصيف ويژگي‏هاي امام مهدي‏(ع) مي‏فرمايد:
رو پايان جهان فرانمي‏رسد تا اينكه خداوند گرامي و بلندمرتبه مردي از ما اهل‏بيت را برانگيزد. او به كتاب خدا عمل مي‏كند و هيچ منكري را در شما مشاهده نمي‏كند مگر اينكه با آن مخالفت مي‏كند.»6

3.امام صادق‏(ع) نيز در پاسخ اين پرسش كه امام چگونه شناخته مي‏شود، مي‏فرمايد:
«[امام را] با آرامش و وقار […] و نيز با حلال و حرام و نيازمندي مردم به او، در صورتي كه او خود به هيچ كس نياز ندارد، [مي‏توان شناخت].»7

4.امام رضا(ع) در بيان ويژگي كلّي امامان معصوم‏(ع)، سخنان ارزشمندي دارد كه بر اساس آن مي‏توان به توصيف امام مهدي‏(ع) نيز پرداخت. آن حضرت مي‏فرمايد:
«او به مردم از خودشان سزاوارتر و از پدران و مادرانشان براي آنها دل‏سوزتر است. او از همة مردم در برابر خدا، متواضع‏تر و در عمل به آنچه خود بدان فرمان مي‏دهد، سخت‏كوش‏تر و در دوري گزيدن از آنچه خود از آن نهي مي‏كند، خوددارتر است.»8

5.حضرت رضا(ع) در ادامه مي‏فرمايد:
«او [با دو نشانه] شناخته مي‏شود: دانش [بي‏كران] و استجابت دعا و اينكه او از همة رويدادها، پيش از رخ دادن‏شان خبر مي‏دهد. همة اينها به سبب پيماني است كه از سوي پيامبر خدا با او بسته شده و وي آن را به وسيلة پدران خود از آن حضرت به ارث برده است.»9
چنانكه ملاحظه مي‏شود ويژگي‏هاي موعود اسلامي چنان دقيق و بي‏كم و كاست بيان شده است كه زمينة هرگونه اشتباه و خطا در تشخيص مصداق حقيقي اين موعود را از بين مي‏برد و راه را بر مدّعيان دروغين مي‏بندند.
اميدواريم كه خداوند متعال توفيق ديدار شبيه‏ ترين مردم به رسول خدا(ص) و طاووس اهل بهشت را روزي همة ما گرداند.
ان‌شاءالله

پى‏ نوشت ‏ها :

1.سورة آل عمران (3)، آية 159.
2.سورة توبه (9)، آية 128.
3.سورة انبياء (21)، آية 107.
4.سورة قلم (68)، آية 4.
5.معجم أحاديث إلامام المهدي، ‏عليه السّلام، مؤسسـ[ المعارف الاسلاميـ[، ‏ج 1، ص 242، ح 152.
6.الكافي، ج 8، ص 396، ح 597.
7.كتاب الغيبة، محمّد بن ابراهيم نعماني، باب 13، ص 242، ح 40.
8.الزام النّاصب في اثبات الحجّة الغايب، ص 24.
9.همان.

منابع: 
پایگاه اينترنتي>موعود

 

موضوعات: سجایای اخلاقی امام عصر(ع)  لینک ثابت
[پنجشنبه 1395-07-08] [ 09:20:00 ب.ظ ]




مهدويت ؛ آرامش جهان در سايه سار امامت

 

اشاره:
اهداف بلند اسلام راستين در امامت تجلي يافته است و تحقق اهداف رفيع و گسترده امامت در مهدويت به ثمر مي نشيند. مهدويت در فردي معصوم از تبار خاتم پيامبران تجلي يافته است تا برگ برنده و زرين تحقق تمام و كمال اهداف رسالتهاي الهي در طول تاريخ را از آنِ خود كند و قدرت دين را همراه حكمت و رحمت بر گستره زمين برافراشته نموده و بشريت سرگردان را به سر منزل معبود و مقصود هدايت نمايد.قرآن كريم روشي ويژه و منحصر به فرد براي مطرح نمودن دكترين مهدويت به كار گرفته است و تمام اصول خود را در اين الگو نهادينه نموده و با توجه به سنتهاي تخلف ناپذير الهي نويد و تحقق اين آرمان بزرگ الهي را به بشريت داده است و منتظران راستين امام مهدي(عج) را بينشي روشن و مسيري صحيح و انگيزه اي متعالي بخشيده است، و آنان را به سوي سازندگي همه جانبه در دوران انتظار دعوت نموده و شاخصها و ويژگيهاي منتظران را نيز ترسيم كرده است. قرآن كريم، يگانه مرجع وحياني اسلام است كه به صورت مكتوب نيز به دست ما رسيده است.

اعجاز قرآن كريم، دسترسي انسانها به گزاره هاي وحياني آن را آسان نموده است. از جمله وجوه اعجاز قرآن، اعجاز علمي است كه قرآن را كتاب علم و دانش، و منبعي سرشار و لايزال قرار داده است، و حقايق و قوانين هستي را در كنار سنتهاي الهي حاكم بر جوامع بشري به گونه اي بسيار گويا و قابل فهم براي انسانها به ارمغان آورده و ما را به تحقيق و پژوهش در اين كتاب آسماني مدون و تحريف ناپذير دعوت نموده است.بنابراين، براي دستيابي به ديدگاههاي آخرين آيين آسماني در باب حقايق جهان هستي و سنتهاي حاكم بر آن بايد به قرآن كريم مراجعه كرده و از رهنمودهاي اين كتاب نامتناهي و معجزه هميشه جاويد اسلام پيوسته بهره مند شويم، و بسياري از اصول، فروع و نيز اسرار انسان و هستي را از متن و بطن قرآن كريم بيرون كشيده و در فضاي آشوب زده علوم، عرضه اي زيبا و آراسته از حقايق قرآني داشته باشيم.اسلام، قله هاي رفيع هستي، و قله هاي كمال انساني را به هم پيوند داده، و راهنماي انسان در تمام مراحل هستي بوده است و همواره بهترين و شايسته ترين طرح و برنامه، امكانات و مسير رسيدن به قله هاي كمال انساني را فرا روي انسان نهاده است و آخرين سخن خود را در آخرين آيات وحياني خود براي تمام بشريت - به خوبي ترسيم كرده است. آنجا كه پيامبر خاتم(ص) پس از ابلاغ آخرين پيام الهي، و پايه گذاري مهمترين عامل استقرار حاكميت الهي در جامعه بشري؛ يعني امامت، به دريافت آيه اي رسا از محكمات ام الكتاب نايل مي گردد و آن را براي بشريت به عنوان هديه اي الهي اما بسيار بزرگ و بي بديل به ارمغان مي آورد:
(اليوم اكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام ديناً).

در چنين روزي با پايه گذاري اصل متين و استوار امامت در نهاد جامعه اسلامي، كامل ترين دين (اسلام) و متمم نعمتهاي الهي (نعمت امامت) بر انسانيت سايه افكنده، و اسلام در اين چهره زيبا و آسماني تجلي يافته، مترقي ترين آيين الهي براي بشريت گشته است.

تمام نقشه هاي دشمنان اسلام، با بنيانگذاري اصل امامت، نقش بر آب شده و نويد پيروزي جهاني دين مبين اسلام، و شكست مفتضحانه بدخواهان اين رسالت آسماني، با وجود همه تنگناها و مشكلات، امري مسلم گشته، استقرار آيين حق در جامعه بشري بدون ترديد و بدون وقفه انجام مي يابد و بشريت به سوي اهداف از پيش تعيين شده در حركتي پيوسته و تكامل زا و تكامل آفرين خواهد بود.

(اليوم يئس الذين كفروا من دينكم، فلا تخشوهم واخشون).
بنابراين، با توجه به استقرار اصل امامت در نهاد جامعه اسلامي و جامعه انساني، هيچ ترس و واهمه اي از تسلط كافران و بدخواهان بر اين مكتب و برنامه الهي، نداشته باشيد؛ زيرا تمام اميدهاي آنان به يأس و نوميدي تبديل شده و نبايد به خود هرگونه هراسي را راه دهيد، و به جاي ترس از آنان، از آفريدگار حكيم، دانا، مهربان و تدبير كننده زندگي تان بترسيد، و در حقيقت از ضعفهاي خود در برابر تكليفهاي سنگين الهي كه بر دوش شما گذاشته شده است و عدم حركت در راستاي امامت راستين بايد بيم داشته باشيد.
اين پيام بسيار رسا و حكيمانه قرآن كريم، مسير طبيعي و منطقي تمام انسانها را در عصر امامت راستين كه پس از ارتحال ملكوتي خاتم پيامبران، عهده دار رهبري جامعه انساني است ترسيم نموده است، و نقش امامت راستين را در طول تاريخ تبيين مي نمايد.

مهدويت در اسلام از جايگاه رفيعي برخوردار بوده و آخرين قله از قله هاي امامت راستين براي بشريت است، كه در جاي جاي آيات قرآن، ريشه و اصول و پايه هاي آن، و مصاديق و نقشهاي زيبا و حياتي آن گوشزد شده است.

سوره هاي مكي و مدني قرآن، به طور پيوسته و بسيار نغز، حق مداري قوانين الهي و عدالت مداري برنامه هاي اسلام را مطرح مي كند، و ارزشي بودن اين حركت پيوسته را در امامت راستين اسلام متجلي نموده، و نمونه بي بديلِ حق گرايي و عدالت مداري را در مهدويت اسلامي خلاصه كرده است.

تجلي اهداف بلند اسلام در امامت، و تجلي امامت گسترده و فراگير در مهدويت، و تجلي مهدويت در فردي از تبار خاتم پيامبران؛ يعني حضرت محمدبن الحسن العسكري(ع) به اين معناست كه تمام اهداف انبياي پيشين را در مقطع زماني خاص جاري و ساري كرده و برگ زرين اين پيروزي موعود را در دست قدرت، حكمت و رحمت خود گرفته، بشريت را به سر منزل مقصود مي رساند.

روش شناسي فرهنگ آفريني قرآن كريم
قرآن كريم براي آفريدن فرهنگي نوين، و زدودن فرهنگ جاهلي آميخته با واپس گرايي شرك و بت پرستي، لازم بود جهشي نو و حركتي پيوسته در جهت بازيافت توحيد ناب و فراموش شده يا آلوده به مفاهيم مسخ شده و اساطير برخاسته از ذهنيتهاي حصار يافته با زنجيرهاي شرك و بت پرستي را آغاز نمايد؛ به همين دليل، براي رسيدن به اين هدف بزرگ، روشي ويژه به كار گرفت.ترتيب نزول آيات و سوره هاي قرآن كريم در دوران 13 ساله مكه و ده ساله مدينه مي تواند نشانگر اين روش باشد.

هر چند اصول اين روش در چند كلمه خلاصه مي شود، اما پياده كردن و اجراي صحيح آن به زماني طولاني و آياتي فراوان و پيوسته نياز داشت، و آثار موفقيت روش قرآن را در تحقق يك جهش عظيم و آن هم در زماني بسيار اندك با توجه به عمق تخريب فرهنگي ناشي از تحريف مفاهيم بلند آسماني، كه در تعاليم ابراهيم خليل و تعليمات ناب موساي كليم و عيسي روح ا… تجلي يافته بود مي توانيم لمس كنيم.فرهنگ سازي و فرهنگ زايي قرآن كريم را در كنار آسيب زايي فرهنگ جاهلي بايد مطالعه نماييم، تا زيبايي هاي فوق العاده و معجزه برتر اين كتاب الهي را به خوبي دريابيم.

روش منحصر به فرد قرآن كريم در زير و رو كردن مفاهيم و ارزشهاي جاهلي، و تحول فرهنگ جاهلي گروندگان به اسلام به فرهنگ متعالي و ناب الهي، با مطالعه دقيق آيات قرآن كريم آن هم (به ترتيب نزول) به دست مي آيد.نقطه آغاز تحول را در مطلع سوره مباركه علق و سپس در سوره حمد و مطالع سوره هاي مزمل، مدثر و قلم تا آخرين سوره كه مائده باشد مي بينيم.دستور خواندن، و فراگيري علم و معرفت، در يك محيط جاهلي و كاملاً بيگانه با علم و معرفت، توجه دادن به نام و نشان ربوبيت و پروردگاري، آفرينش و آفرينندگي و حركت تكامل يافته هستي و انسان، بذل و بخشش و جود و كرم كه براي يك عرب جاهلي بسيار معنادار و با ارزش است، و توجه دادن انسان به منبع بذل و بخشش و سرچشمه جود و كرم و سخاوت كه در بخشش علم و معرفت بهترين تجلي را داشته است، و انسان را از تاريكيهاي ناداني به افقهاي پرفروغ دانايي رهنمون بوده، نشانگر يك جهش جديد و بسيار متفاوت با دنياي معروف علم در جهان آن روز مي باشد.

سير از آيات روشن و محسوس و ملموس الهي به سمت آيات نهفته و از ياد رفته، حركتي بسيار زيبا، پرجاذبه و دقيق، با يك روانشناسي عميق بوده، كه قله هاي معرفت را در دسترس همان انسان عصر جاهلي قرار داد. و با تكرار حكيمانه، و پيوستگي و آراستگي قالبهاي لفظي و مفاهيم بلند، و مراعات ظرفيتها و انگيزه ها و ايده آلها به صورتي عالمانه و انسان شناسانه يك تجربه بسيار بزرگ را عينيت بخشيد، و يك جهش عظيم نرم افزاري را پديد آورد كه دانشمندان هنوز در حال مطالعه عميق آن هستند و بايد باشند.

آنچه مسلم و غيرقابل ترديد است، بركات و آثار مثبت اين روش الهي در قرآن كريم است كه تمدن عظيم اسلامي مديون و مرهون آن مي باشد.تمام محورهاي عنوان شده در آيات قرآن به ترتيب نزول هر چند به تنهايي امكان مطالعه را دارد، ولي به صورت پيوسته با ساير مفاهيم و منظومه وار و در يك جا و يك واحد همه جانبه و آن هم فراگير براي تمام زمينه هاي وجودي انسان و جهان، به گونه اي دقيقتر قابل مطالعه خواهد بود.آيات ويژه مهدويت را به صورت جداگانه از ساير محورها و زمينه هاي مرتبط به آن مي توانيم ببينيم، ولي مطالعه آن به صورت يك بخش از يك كل به هم پيوسته، مطالعه اي دقيق و عملي بوده و آن را بهتر مي توانيم دريابيم.زيرسازهاي يك مفهوم و لوازم آن، و مفاهيم مرتبط به آن، در فهم بهتر آن مفهوم در يك بررسي علمي امري اجتناب ناپذير مي باشد.

زيرساختهاي مهدويت در قرآن كريم را مي توان به دو بخش هدايت به حق و امامت فراگير تقسيم كرد.هدايت به حق، روح امامت راستين بوده و محور اصلي تمام برنامه هاي الهي براي تكامل و پيشرفت صحيح و مطلوب انسان مي باشد. هدايتي كه خود حق است و انسانها را به سمت حق مي كشاند، تا با رسيدن به آن، و تحقق كامل آن، يك انسان هدايت يافته، امكان هدايتگري پيدا كند، و با رسيدن به قله رفيع حق شناسي، حق خواهي و حق پرستي، ديگران را به حق شناسي و حق خواهي و حق پرستي رهنمون باشد.

تمام تحولات هستي و جامعه انساني را بر محور حق، و با هدايت به امر قرار داده است. هاديان الهي، هميشه خود هدايت يافتگاني هستند كه هدايتگري مهمترين ويژگي آنان بوده، و يكي از آثار اين هدايتگري فراگير، امامت راستين آنان براي ديگران مي باشد.بنابراين، اساس مهدويت را در اصل اصيل و اجتناب ناپذير «ان علينا للهدي» بايد بيابيم، و سپس اين سير هدايتگري را در جامعه بشري تعقيب نموده، تا از راه همين ويژگي اساسي به امامان راستين دست يابيم، و اصول و افقهاي گسترده و قله هاي مرتفع اين هدايت را در كنار هم ببينيم، و كاركرد آن را در عرصه هاي به هم پيوسته زماني از لابه لاي سنتهاي تخلف ناپذير الهي به دست آوريم، تا اين كه قله رفيع اين يگانه محور تكامل بخش و تكامل آفرين را در اصل مهدويت راستين ببينيم.
پيروزي مسلم حق بر باطل، و بطلان پذيري باطل ، و تجلي آن در ستم زدايي امامت راستين، و مقهور شدن مفتضحانه ستمگران، و سكانداري متقيان و صالحان و بدست گرفتن رهبري حركت انسانها، به سمت اهداف والاي آفرينش، كه در عبوديت گسترده آنان براي حق تجلي مي يابد، از آثار روشن و بينش عميق قرآن كريم در طرح حقيقت، و ابعاد و لوازم و نتايج طبيعي و منطقي (اصل هدايت الهي) مي باشد.

بنابراين، وراثت زمين از آنِ نيكان است، و پاكان از هر گونه شرك و بت پرستي و آلودگيهاي ستم و ستمگري در تمام سطوح زندگي و در تمام ابعاد آن؛ يعني عصمت و مصونيت از هرگونه انحراف، عهده داريِ حاكميت، در تمام اين كره خاكي را پشت سر خواهد داشت. و نياز اين امامت به مؤمنان صالح و صابر امري بديهي بوده و جهاد با كژيها و كژانديشان را سرلوحه كار آنان قرار خواهد داد.

در اين مجموعه، نقش سنتهاي تخلف ناپذير تاريخ، و نقش انسانها در تحولات فردي و اجتماعي جامعه انساني، و نقش انبيا و اوصيا در هدايتگري و كمال يابي انسان، و نقش امتحانها و آزمونهاي الهي در پيشرفت انسان و رساندن او به اهداف آفرينش، و نقش امامت راستين همه با همديگر ديده شده، و قرار گرفتن مهدويت در قله رفيع امامت مسأله اي روشن خواهد بود.باطل ستيزي براساس حق طلبي و حق خواهي، و ظلم ستيزي براي برچيدن بساط باطل و ستم و شرك و بت پرستي براساس اصول شناخته شده عدالت مدار، اصلاحي گسترده و فراگير را مي طلبد، و جهان انسانيت را با امامتي عدالت مدار، آرمان گرا و عبوديت پرور براي خالق يكتا آشنا مي سازد و پيوند مي دهد، و پايان حركت انسانها را در پيوند ناگسستني انسان با حق و عبوديت فرا گير و همه جانبه و تكامل زا رقم مي زند. كه چهره واقعي دين خاتم را چهره اي پرفروغ و بي بديل نشان داده (ليظهره علي الدين كله)، و پرچم عبوديت پيوسته انسانها را براي حق كه تجلي ربوبيت همه جانبه اوست بر افراشته خواهد نمود و (يعبدونني لايشركون بي شيئاً) به بهترين شكل، و در رساترين قامت خود نمايان خواهد گشت و بدين ترتيب، دوران غيبت اسرارآميز، و انتظار شايسته، از فصلهاي به هم پيوسته اين حركت راستين امامت و هدايت به امر خواهد بود.

نويسنده:سید منذر حکیم

 

موضوعات: مهدويت ؛ آرامش جهان در سايه سار امامت  لینک ثابت
 [ 09:19:00 ب.ظ ]




علل سياسى- اجتماعى غيبت

 

دوازدهمين پيشواى معصوم، حضرت حجة بن الحسن المهدى، امام زمان-عجل الله تعالى فرجه-در نيمه شعبان سال 255 هجرى در شهر «سامراء» ديده به جهان گشود. (1) او همنام پيامبر اسلام (م ح م د) و هم كنيه آن حضرت (ابو القاسم) است. (2) ولى پيشوايان معصوم از ذكر نام اصلى او نهى فرموده ‏اند. (3) 
از جمله القاب آن حضرت، حجت، قائم، خلف صالح، صاحب الزمان (4) ، بقية الله است (5) و مشهورترين آنها «مهدى‏» مى‏باشد. (6) 
پدرش، پيشواى يازدهم حضرت امام حسن عسكرى-عليه السلام-و مادرش، بانوى گرامى «نرجس‏» است (7) كه بنام «ريحانه‏» ، «سوسن‏» و «صقيل‏» نيز از او ياد شده است. (8) ميزان فضيلت و معنويت نرجس خاتون تا آن حد، والا بود كه «حكيمه‏» خواهر امام هادى-عليه السلام-كه خود از بانوان عالي قدر خاندان امامت ‏بود، او را سرآمد و سرور خاندان خويش، و خود را خدمت گزار او مى‏ناميد. (9) 
حضرت مهدى دو دوره غيبت داشت: يكى كوتاه مدت (غيبت صغرى) و ديگرى دراز مدت (غيبت كبرى) . اولى، از هنگام تولد تا پايان دوران نيابت‏ خاصه ادامه داشته و دومى، با پايان دوره نخست آغاز شد و تا هنگام ظهور و قيام آن حضرت طول خواهد كشيد. (10)

تولد حضرت مهدى عليه السلام از ديدگاه علماى اهل سنت

چنانكه در صفحات آينده توضيح خواهيم داد، اعتقاد به موضوع مهدويت اختصاص به شيعه ندارد، بلكه بر اساس روايات فراوانى كه از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم رسيده، علماى اهل سنت نيز اين موضوع را قبول دارند. منتها آنان نوعا تولد حضرت مهدى را انكار مى‏كنند و مى‏گويند: شخصيتى كه پيامبر اسلام از قيام او (پس از غيبت) خبر داده، هنوز متولد نشده است و در آينده تولد خواهد يافت! (11) 
با اين حال تعداد قابل توجه ى از مورخان و محدثان اهل سنت، تولد آن حضرت را در كتب خود ذكر كرده و آن را يك واقعيت دانسته ‏اند. بعضى از پژوهشگران بيش از صد نفر از آنان را معرفى كرده ‏اند. (12)

ديدار حضرت مهدى عليه السلام

چنانكه در سيره امام حسن عسكرى-عليه السلام-بتفصيل نگاشتيم، از آنجا كه حكومت ‏ستمگر عباسى، به منظور دستيابى به فرزند آن حضرت و كشتن او، خانه امام را سخت تحت كنترل و مراقبت قرار داده بود، تولد حضرت مهدى-عليه السلام-بر اساس طرح دقيق و منظمى كه پيشاپيش، از سوى امام در اين مورد ريخته شده بود، كاملا به صورت مخفى و دور از چشم مردم (و حتى شيعيان) صورت گرفت. 
مستندترين گزارش در اين زمينه، از طرف «حكيمه‏» عمه حضرت عسكرى-عليه السلام-رسيده كه از نزديك شاهد تولد حضرت مهدى-عليه السلام-بوده است. اما بايد توجه داشت كه اين پنهانكارى به آن معنا نيست كه بعدها يعنى در مدت 5-6 سال آغاز عمر او، كه امام يازدهم در حال حيات بود، كسى آن بزرگوار را نديده بود، بلكه-چنانكه يك نمونه از آن را در زندگانى حضرت عسكرى نوشتيم-افراد خاصى از شيعيان در فرصتهاى مناسب و گوناگون به ديدار آن حضرت نائل مى‏شدند تا به تولد و وجود وى يقين حاصل كنند و در موقع لزوم به شيعيان ديگر اطلاع دهند. 
دانشمندان ما جريان اين ديدارها را به صورت گسترده گزارش كرده‏ اند (13) ، ولى شايد مهمترين آنها ديدار چهل تن از اصحاب امام عسكرى-عليه السلام-با آن حضرت باشد كه تفصيل آن بدين قرار بوده است: 
«حسن بن ايوب بن نوح‏» (14) مى‏گويد: 
ما براى پرسش درباره امام بعدى، به محضر امام عسكرى-عليه السلام-رفتيم. در مجلس آن حضرت چهل نفر حضور داشتند. عثمان بن سعيد عمرى[يكى از وكلاى بعدى امام زمان]بپاخاست و عرض كرد: مى‏خواهم از موضوعى سؤال كنم كه درباره آن از من داناترى. امام فرمود: بنشين. عثمان با ناراحتى خواست از مجلس خارج شود. حضرت فرمود: هيچ كس از مجلس بيرون نرود. كسى بيرون نرفت و مدتى گذشت. در اين هنگام، امام، عثمان را صدا كرد. او بپاخاست. حضرت فرمود: مى‏خواهيد به شما بگويم كه براى چه به اينجا آمده ‏ايد؟ همه گفتند: بفرماييد. فرمود: براى اين به اينجا آمده ايد كه از حجت و امام پس از من بپرسيد. گفتند: بلى. در اين هنگام پسرى نورانى همچون پاره ماه كه شبيه ‏ترين مردم به امام عسكرى-عليه السلام-بود، وارد مجلس شد. حضرت با اشاره به او فرمود: 
«اين، امام شما بعد از من و جانشين من در ميان شما است. فرمان او را اطاعت كنيد و پس از من اختلاف نكنيد كه در اين صورت هلاك مى‏شويد و دينتان تباه مى‏گردد… » . (15)

علل سياسى-اجتماعى غيبت

شكى نيست كه رهبرى پيشوايان الهى به منظور هدايت مردم به سر منزل كمال مطلوب است و اين امر در صورتى ميسر است كه آنها آمادگى بهره بردارى از اين هدايت الهى را داشته باشند. اگر چنين زمينه مساعدى در مردم وجود نداشته باشد، حضور پيشوايان آسمانى در بين مردم ثمرى نخواهد داشت. 
متاسفانه فشارها و تضييقاتى كه بويژه از زمان امام جواد-عليه السلام-به بعد بر امامان وارد شد، و محدوديت هاى فوق العاده‏اى كه برقرار گرديد-به طورى كه فعاليتهاى امام يازدهم و دوازدهم را به حداقل رسانيد-نشان داد كه زمينه ‏مساعد جهت‏ بهره ‏مندى از هدايتها و راهبريهاى امامان در جامعه (در حد نصاب لازم) وجود ندارد. از اين رو حكمت الهى اقتضا كرد كه پيشواى دوازدهم، بتفصيلى كه خواهيم گفت، غيبت اختيار كند تا موقعى كه آمادگى لازم در جامعه به وجود آيد. 
البته همه اسرار غيبت‏ بر ما روشن نيست ولى شايد نكته‏ اى كه گفتيم رمز اساسى غيبت‏ باشد. در روايات ما، در زمينه علل و اسباب غيبت، روى سه موضوع تكيه شده است:

الف-آزمايش مردم

چنانكه مى‏دانيم يكى از سنتهاى ثابت الهى، آزمايش بندگان و انتخاب صالحان و گزينش پاكان است. صحنه زندگى همواره صحنه آزمايش است تا بندگان از اين راه در پرتو ايمان و صبر و تسليم خويش در پيروى از اوامر خداوند تربيت ‏يافته و به كمال برسند و استعدادهاى نهفته آنان شكوفا گردد. 
در اثر غيبت‏ حضرت مهدى، مردم آزمايش مى‏شوند: گروهى كه ايمان استوارى ندارند، باطنشان ظاهر مى‏شود و دستخوش شك و ترديد مى‏گردند و كسانى كه ايمان در اعماق قلبشان ريشه دوانده است، به سبب انتظار ظهور آن حضرت و ايستادگى در برابر شدائد، پخته ‏تر و شايسته ‏تر مى‏گردند و به درجات بلندى از اجر و پاداش الهى نائل مى‏گردند. 
امام موسى بن جعفر-عليه السلام-فرمود: هنگامى كه پنجمين فرزندم غايب شد، مواظب دين خود باشيد، مبادا كسى شما را از دين خارج كند. او ناگزير غيبتى خواهد داشت، به طورى كه گروهى از مؤمنان از عقيده خويش بر مى‏گردند. خداوند به وسيله غيبت، بندگان خويش را آزمايش ‏مى‏كند… (16) 
از سخنان پيشوايان اسلام بر مى‏آيد كه آزمايش به وسيله غيبت‏ حضرت مهدى، از سخت ‏ترين آزمايشهاى الهى است (17) . و اين سختى از دو جهت است: 
1-از جهت اصل غيبت، كه چون بسيار طولانى مى‏شود بسيارى از مردم دستخوش شك و ترديد مى‏گردند. برخى در اصل تولد و برخى ديگر در دوام عمر آن حضرت شك مى‏كنند و جز افراد آزموده و مخلص و داراى شناخت عميق، كسى بر ايمان و عقيده به امامت آن حضرت باقى نمى‏ماند. پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم ضمن حديث مفصلى مى‏فرمايد: مهدى از ديده شيعيان و پيروانش غايب مى‏شود و جز كسانى كه خداوند دلهاى آنان را جهت ايمان، شايسته قرار داده، در اعتقاد به امامت او استوار نمى‏مانند. (18) 
2-از نظر سختيها و فشارها و پيشامدهاى ناگوار كه در دوران غيبت رخ مى‏دهد و مردم را دگرگون مى‏سازد، به طورى كه حفظ ايمان و استقامت در دين، كارى سخت دشوار مى‏گردد و ايمان مردم در معرض مخاطرات شديد قرار مى‏گيرد. (19)

ب-حفظ جان امام

خداوند، به وسيله غيبت، امام دوازدهم را از قتل حفظ كرده است، زيرا اگر آن حضرت از همان آغاز زندگى در ميان مردم ظاهر مى‏شد، او رامى‏كشتند (چنانكه تفصيل آن را نوشتيم) . بر اين اساس اگر پيش از موعد مناسب نيز ظاهر شود، باز جان او به خطر مى‏افتد و به انجام ماموريت الهى و اهداف بلند اصلاحى خود موفق نمى‏گردد. 
«زراره‏» ، يكى از ياران امام صادق-عليه السلام-مى‏گويد: امام صادق-عليه السلام-فرمود: امام منتظر، پيش از قيام خويش مدتى از چشمها غايب خواهد شد. 
عرض كردم: چرا؟ 
فرمود: بر جان خويش بيمناك خواهد بود. (20)

ج-آزادى از يوغ بيعت‏ با طاغوتهاى زمان

پيشواى دوازدهم، هيچ رژيمى را، حتى از روى تقيه، به رسميت نشناخته و نمى‏شناسد. او مامور به تقيه از هيچ حاكم و سلطانى نيست و تحت‏ حكومت و سلطنت هيچ ستمگرى در نيامده و در نخواهد آمد، چرا كه مطابق وظيفه خود عمل مى‏كند و دين خدا را به طور كامل و بى هيچ پرده پوشى و بيم و ملاحظه ‏اى اجرا مى‏كند. بنابراين جاى هيچ عهد و ميثاق و بيعت‏ با كسى و مراعات و ملاحظه نسبت‏ به ديگران باقى نمى‏ماند. 
«حسن بن فضال‏» مى‏گويد: امام هشتم فرمود: گويى شيعيانم را مى‏بينم كه هنگام مرگ سومين فرزندم[امام حسن عسكرى]در جستجوى امام خود، همه جا را مى‏گردند اما او را نمى‏يابند. 
عرض كردم: چرا غايب مى‏شود؟ 
فرمود: براى اينكه وقتى با شمشير قيام مى‏كند، بيعت كسى در گردن وى‏نباشد. (21)

غيبت صغرى و كبرى

چنانكه گفتيم، غيبت امام مهدى به دو دوره تقسيم مى‏شود: «غيبت صغرى‏» و «غيبت كبرى‏» . 
غيبت صغرى از سال 260 هجرى (سال شهادت امام يازدهم) تا سال 329 (سال در گذشت آخرين نايب خاص امام) يعنى حدود 69 سال بود. (22) در دوران غيبت صغرى، ارتباط شيعيان با امام بكلى قطع نبود و آنان، به گونه‏اى خاص و محدود، با امام ارتباط داشتند. 
توضيح آنكه: در طول اين مدت، افراد مشخصى (كه ذكرشان خواهد آمد) به عنوان «نايب خاص‏» با حضرت در تماس بودند و شيعيان مى‏توانستند به وسيله آنان مسائل و مشكلات خويش را به عرض امام برسانند و توسط آنان پاسخ دريافت دارند و حتى گاه به ديدار امام نائل شوند. از اينرو مى‏توان گفت در اين مدت، امام، هم غايب بود و هم نبود. 
اين دوره را مى‏توان دوران آماده سازى شيعيان براى غيبت كبرى دانست كه ‏طى آن، ارتباط شيعيان با امام، حتى در همين حد نيز قطع شد و مسلمانان موظف شدند در امور خود به نايبان عام آن حضرت، يعنى فقهاى واجد شرائط و آشنايان به احكام اسلام، رجوع كنند. 
اگر غيبت كبرى يكباره و ناگهان رخ مى‏داد، ممكن بود موجب انحراف افكار شود و ذهنها آماده پذيرش آن نباشد. اما گذشته از زمينه سازيهاى مدبرانه امامان پيشين، در طول غيبت صغرى، بتدريج ذهنها آماده شد و بعد، مرحله غيبت كامل آغاز گرديد. همچنين امكان ارتباط نايبان خاص با امام در دوران غيبت صغرى، و نيز شرفيابى برخى از شيعيان به محضر آن حضرت در اين دوره، مسئله ولادت و حيات آن حضرت را بيشتر تثبيت كرد. (23) 
با سپرى شدن دوره غيبت صغرى، غيبت كبرى و دراز مدت امام آغاز گرديد كه تا كنون نيز ادامه دارد و پس از اين نيز تا زمانى كه خداوند اذن ظهور و قيام به آن حضرت بدهد، ادامه خواهد داشت. 
غيبت دو گانه امام دوازدهم، سالها پيش از تولد او توسط امامان قبلى، پيشگويى شده و از همان زمان توسط راويان و محدثان، حفظ و نقل و در كتابهاى حديث ضبط شده است كه به عنوان نمونه به نقل چند حديث در اين زمينه اكتفا مى‏كنيم:

·  1-امير مؤمنان-عليه السلام-فرمود: 
[امام]غايب ما، دو غيبت‏ خواهد داشت كه يكى طولانى‏تر از ديگرى خواهد بود. در دوران غيبت او، تنها كسانى در اعتقاد به امامتش پايدار مى‏مانند كه داراى يقينى استوار و معرفتى كامل باشند. (24)

·  2-امام باقر-عليه السلام-فرمود: 
[امام]قائم دو غيبت‏خواهد داشت كه در يكى از آن دو، خواهند گفت: او مرده است… (25)

·  3-ابو بصير مى‏گويد: به امام صادق-عليه السلام-عرض كردم: امام باقر مى‏فرمود: قائم آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم دو غيبت‏ خواهد داشت كه يكى طولانى‏تر از ديگرى خواهد بود. 
امام صادق-عليه السلام-فرمود: بلى، چنين است… (26)

·  4-حضرت صادق-عليه السلام-فرمود: 
امام قائم دو غيبت‏ خواهد داشت: يكى كوتاه مدت و ديگرى دراز مدت… (27) 
سير تاريخ، صحت اين پيشگوئيها را تاييد كرد و همچنانكه پيشوايان قبلى فرموده بودند، غيبتهاى دوگانه امام عينيت ‏يافت.

نواب خاص (28)

نايبان خاص حضرت مهدى در دوران غيبت صغرى، چهار تن از اصحاب با سابقه امامان پيشين و از علماى پارسا و بزرگ شيعه بودند كه «نواب اربعه‏» ناميده شده ‏اند. اينان به ترتيب زمانى عبارت بودند از: 
1-ابو عمرو عثمان بن سعيد عمرى، 2-ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعيد عمرى، 3-ابو القاسم حسين بن روح نوبختى، 4-ابو الحسن على بن محمد سمرى. 
البته امام زمان-عليه السلام-وكلاى ديگرى نيز در مناطق مختلف مانند: بغداد، كوفه، اهواز، همدان، قم، رى، آذربايجان، نيشابور و… داشت كه يا به وسيله اين چهار نفر، كه در راس سلسله مراتب وكلاى امام قرار داشتند، امور مردم را به عرض حضرت مى‏رساندند (29) و از سوى امام در مورد آنان «توقيع‏» هايى (30) صادر مى‏شده است. (31) و يا-آن گونه كه بعضى از محققان احتمال داده‏ اند-سفارت و وكالت اين چهار نفر، وكالتى عام و مطلق بوده ولى ديگران در موارد خاصى وكالت و نيابت داشته ‏اند (32) . مانند: 
محمد بن جعفر اسدى، احمد بن اسحاق اشعرى قمى، ابراهيم بن محمد همدانى، احمد بن حمزة بن اليس (33) ، محمد بن ابراهيم بن مهزيار (34) ، حاجز بن يزيد، محمد بن صالح (35) ، ابو هاشم داود بن قاسم جعفرى، محمد بن على بن بلال، عمر اهوازى، و ابو محمد وجنائى (36) .

1-ابو عمرو عثمان بن سعيد عمرى

عثمان بن سعيد از قبيله بنى اسد بود و به مناسبت ‏سكونت در شهر سامراء، «عسكرى‏» نيز ناميده مى‏شد. در محافل شيعه از او به نام «سمان‏» (-روغن فروش) ياد مى‏شد، زيرا به منظور استتار فعاليتهاى سياسى، روغن فروشى مى‏كرد و اموال متعلق به امام را، كه شيعيان به وى تحويل مى‏دادند، در ظرفهاى روغن قرار داده به محضر امام عسكرى مى‏رساند. (37) او مورد اعتماد و احترام عموم شيعيان بود. (38) گفتنى است كه عثمان بن سعيد قبلا نيز از وكلا و ياران مورد اعتماد حضرت هادى و حضرت عسكرى-عليهما السلام-بوده است. «احمد بن اسحاق‏» كه خود از بزرگان شيعه مى‏باشد، مى‏گويد: 
روزى به محضر امام هادى رسيدم و عرض كردم: من گاهى غايب و گاهى (در اينجا) حاضرم و وقتى هم كه حاضرم هميشه نمى‏توانم به حضور شما برسم. سخن چه كسى را بپذيرم و از چه كسى فرمان ببرم؟ 
امام فرمود: «اين ابو عمرو (عثمان بن سعيد عمرى) ، فردى امين و مورد اطمينان من است، آنچه به شما بگويد، از جانب من مى‏گويد و آنچه به شما برساند، از طرف من مى‏رساند» . 
احمد بن اسحاق مى‏گويد: پس از رحلت امام هادى-عليه السلام-روزى به حضور امام عسكرى-عليه السلام-شرفياب شدم و همان سؤال را تكرار كردم. 
حضرت مانند پدرش فرمود: اين ابو عمرو مورد اعتماد و اطمينان امام پيشين، و نيز طرف اطمينان من در زندگى و پس از مرگ من است. آنچه به شما بگويد از جانب من مى‏گويد و آنچه به شما برساند از طرف من مى‏رساند. (39) 
پس از رحلت امام عسكرى، مراسم تغسيل و تكفين و خاك سپارى آن حضرت‏را، در ظاهر، عثمان بن سعيد انجام داد. (40) نيز همو بود كه روزى در حضور جمعى از شيعيان به فرمان امام عسكرى-عليه السلام-و به نمايندگى از طرف آن حضرت، اموالى را كه گروهى از شيعيان يمن آورده بودند، از آنان تحويل گرفت و امام در برابر اظهارات حاضران مبنى بر اينكه با اين اقدام حضرت، اعتماد و احترامشان نسبت‏ به عثمان بن سعيد افزايش يافته است، فرمود: گواه باشيد كه عثمان بن سعيد وكيل من است، و پسرش محمد نيز، وكيل پسرم مهدى خواهد بود. (41) همچنين، در پايان ديدار چهل نفر از شيعيان با حضرت مهدى-كه شرح آن در اوائل اين بخش گذشت-حضرت خطاب به حاضران فرمود: 
آنچه عثمان[بن سعيد]مى‏گويد، از او بپذيريد، مطيع فرمان او باشيد، سخنان او را بپذيريد، او نماينده امام شماست و اختيار با اوست. (42) 
تاريخ وفات عثمان بن سعيد روشن نيست. برخى احتمال داده ‏اند او بين سالهاى 260-267 درگذشته باشد و برخى ديگر فوت او را در سال 280 دانسته ‏اند. (43)

پی نوشت

1) شيخ مفيد، الارشاد، قم، مكتبة بصيرتي، ص 346-فتال نيشابورى، روضة الواعظين، الطبعة الاولى، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1406 ه. ق، ص 292-كليني، اصول كافى، تهران، مكتبة الصدوق، 1381 ه. ق، ج 1، ص 514-طوسي، الغيبة، تهران، مكتبة نينوى الحديثة، ص 141-طبرسي، اعلام الورى، الطبعة الثالثة، تهران، دار الكتب الاسلامية، ص 418-ابن صباغ مالكى، الفصول المهمة، ط قديم (بى تا) ، ص 310. در بعضى از مآخذ، تاريخ تولد حضرت، سال 256 هجرى ضبط شده است (صدوق، كمال الدين، قم، مؤسسة النشر الاسلامي (التابعة) لجماعة المدرسين بقم المشرفة، 1405 ه. ق، ص 432-طوسي، الغيبة، ص 139 و 147) و در برخى ديگر، سال 258 (على بن عيسى الاربلى، كشف الغمة، تبريز، مكتبة بنى هاشمى، 1381 ه. ق، ج 3، ص 227-ابن ابي الثلج‏بغدادي، تاريخ الائمة، قم، مكتبة بصيرتي (ضمن مجموعه نفيسه) ، ص 15) ذكر شده است و ابو جعفر محمد بن جرير بن رستم طبري آن را در سال 257 مى‏داند (دلائل الامامة، الطبعة الثالثة، قم، منشورات الرضي، ص 271 و 272) . 
2) شيخ مفيد، همان كتاب، ص 346-طبرسى، همان كتاب، ص 417-اربلي، همان كتاب، ص 227-ابن صباغ، همان كتاب، ص 310. 
3) صدوق، همان كتاب، ص 648-كليني، همان كتاب، ص 332-مجلسي، بحار الانوار، تهران، المكتبة الاسلامية، 1393 ه. ق، ج 51، ص 31-34. ولى آيا نهى ائمه از ذكر نام مخصوص آن حضرت، يك اقدام سياسى مقطعى و مربوط به دوران غيبت صغرى بوده يا اينكه حرمت ذكر نام آن حضرت تا هنگام ظهور و قيامش باقى است؟ در ميان علماى شيعه مورد اختلاف است (ر. ك به: حاج ميرزا حسين طبرسي نورى، النجم الثاقب، تهران، انتشارات علميه اسلاميه، باب 2، ص 48 و 49) . 
4) طبرسى، همان كتاب، ص 418-ابن صباغ، همان كتاب، ص 310. 
5) مسعودى، اثبات الوصية، الطبعة الرابعة، نجف، المطبعة الحيدرية، 1374 ه. ق، ص 248. 
6) ابن صباغ، همان كتاب، ص 310. 
7) شيخ مفيد، همان كتاب، ص 346-صدوق، همان كتاب، ص 432-طبرسي، همان كتاب، ص 418-مسعودى، همان كتاب، ص 248-فتال نيشابورى، همان كتاب، ص 283-طوسى، همان كتاب، ص 143-محمد بن جرير بن رستم طبرى، همان كتاب، ص 268-ابن صباغ، همان كتاب، ص 310. 
8) صدوق، همان كتاب، ص 432 و ر. ك به: روضة الواعظين، ص 292. برخى از محققان معاصر، احتمال داده‏ اند كه نام او همان نرجس باشد، و اسامى ديگر به جز صقيل را بانوى پيشين او حكيمه دختر امام جواد-عليه السلام-به وى داده باشد (بنا بر رواياتى، او قبلا كنيز حكيمه بوده است) . مردم آن زمان كنيزان خويش را براى خوش امدگويى، به اسامى گوناگون مى‏خواندند و نرجس، ريحانه و سوسن همه اسامى گلها هستند (دكتر حسين جاسم، تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم، ترجمه دكتر سيد محمد تقى آيت اللهى، چاپ اول، تهران، مؤسسه انتشارات امير كبير، 1367 ه. ش، ص 114) . 
9) فتال نيشابورى، همان كتاب، ص 283-صدوق، همان كتاب، ص 427-مجلسى، همان كتاب، ج 51، ص 12. 
10) شيخ مفيد، همان كتاب، ص 346. 
11) ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغة، قاهره، دار احياء الكتب العربية، 1960 م، ج 7، ص 94 و ج 10، ص 96. 
12) فقيه ايمانى، مهدى، مهدى منتظر در نهج البلاغه، اصفهان، كتابخانه عمومى امير المؤمنين على-عليه السلام-، ص 23، 39. 
تعدادى از اين منابع كه در دسترس نگارنده است و تولد حضرت مهدى به صراحت در آنها بيان شده، به قرار زير است: 
ابن حجر هيتمى، الصواعق المحرقة، ط 2، قاهره، 1385 ه. ق، ص 208-شبراوى، الاتحاف بحب الاشراف، ط 2، قم، منشورات الرضي، 1363 ه. ش، ص 179-محمد امين بغدادى سويدى، سبائك الذهب في معرفة قبائل العرب، بيروت دار صعب، ص 78-مؤمن شبلنجى، نور الابصار، قاهره، مكتبة المشهد الحسيني، ص 168-شيخ محمد صبان، اسعاف الراغبين، (در حاشيه نور الابصار) ، ص 141-ابن اثير، الكامل في التاريخ، بيروت، دار صادر، ج 7، ص 274 (حوادث سال 260) -حمد الله مستوفى، تاريخ گزيده، چاپ دوم، تهران، انتشارات امير كبير، 1362 ه. ش، ص 207-ابن طولون، الائمة الاثنى عشر، قم، منشورات الرضي، ص 117-ابن صباغ مالكى، الفصول المهمة، (بى تا) ، ص 310-شيخ سليمان قندوزى، ينابيع المودة، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، ج 3، ص 36. 
13) صدوق، همان كتاب، ص 434-478. شيخ مفيد، همان كتاب، ص 350 و 351-شيخ سليمان قندوزى، ينابيع المودة، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، ج 3، ص 123-125. 
14) چنانكه در سيره امام هادى-عليه السلام-نوشتيم،ايوب بن نوح يكى از وكلاى آن حضرت بوده است. 
15) طوسى،همان كتاب،ص 204 و ر.ك به:صدوق،همان كتاب،ص 435-مجلسى،همان كتاب،ج 51، ص 346-شيخ سليمان قندوزى،همان كتاب،ج 3،ص 123-(آيت الله)صافى،لطف الله،منتخب الاثر،تهران،مركز نشر كتاب،1373 ه.ق،ص 355. 
16) شيخ طوسى،همان كتاب،ص 204-نعمانى،الغيبة،تهران،مكتبة الصدوق،ص 154-مجلسى، بحار الانوار،تهران،المكتبة الاسلامية،1393 ه.ق،ج 51،ص 150 و ر.ك به:اصول كافى، تهران،مكتبة الصدوق،1381 ه.ق،ج 1،ص 337. 
17) طوسى،همان كتاب،ص 203-207-صافى،همان كتاب،باب 47،ص 314 و 315. 
18) صافى،همان كتاب،فصل 1،باب 8،ص 101،ح 4. 
19) (آيت الله)صافى،لطف الله،نويد امن و امان،تهران،دار الكتب الاسلامية،ص 177 و 178. 
20) كلينى،همان كتاب،ج 1،ص 337-طوسى،همان كتاب،ص 202-صدوق،همان كتاب،ص 481-صافى،منتخب الاثر،فصل 2،باب 28،ص 269-نعمانى،همان كتاب،ص 166. 
21 )صدوق،كمال الدين،باب 44،ص 480،ح 4-مجلسى،همان كتاب،ج 51،ص 152-صافى،منتخب الاثر،فصل 2،باب 25،ص 268،ح 3. 
22) مرحوم شيخ مفيد آغاز غيبت صغرى را از سال تولد آن حضرت(سال 255)حساب كرده است(الارشاد،ص 346)و با اين محاسبه،دوران غيبت صغرى،75 سال مى‏شود.طبعا نظريه مرحوم مفيد از اين لحاظ بوده است كه حضرت مهدى در زمان حيات پدر نيز حضور و معاشرت چندانى با ديگران نداشته و از نظر كلى غايب محسوب مى‏شده است. 
گويا بر اساس همين ملاحظه است كه محققانى مانند:طبرسى،سيد محسن امين،و آيت الله سيد صدر الدين صدر نيز آغاز غيبت صغرى را از سال ميلاد آن حضرت،و مدت آن را 74 سال دانسته ‏اند(اعلام الورى،ص 444-اعيان الشيعة،بيروت،دار التعارف للمطبوعات،ج 2،ص 46-المهدي،بيروت،دار الزهراء،1398 ه.ق،ص 181). 
23) صدر،سيد صدر الدين،المهدي،بيروت،دار الزهراء،1398 ه.ق،ص 183-پيشواى دوازدهم امام زمان،نشريه مؤسسه در راه حق،ص 38. 
24) شيخ سليمان قندوزى،ينابيع المودة،بيروت،مؤسسة الاعلمي للمطبوعات،ج 3،باب 71، ص 82. 
25) نعمانى،همان كتاب،ص 173. 
26 )نعمانى،همان كتاب،ص 173. 
27) نعمانى،همان كتاب،ص 170.نيز ر.ك به:منتخب الاثر،فصل 2،باب 26،ص 251-253. 
28) در آن روزگار،به جاى‏«نيابت‏»و«نواب‏»بيشتر تعبير«سفارت‏»و«سفراء»به كار برده مى‏شد. 
29) چنانكه طبق نقل شيخ طوسى،حدود ده نفر در بغداد به نمايندگى از طرف محمد بن عثمان فعاليت مى‏كردند(الغيبة،ص 225). 
30) توقيع به معناى حاشيه نويسى است و در اصطلاح علماى شيعه به نامه ‏ها و فرمانهايى كه در زمان غيبت صغرى از طرف امام به شيعيان مى‏رسيده توقيع گفته مى‏شود. 
31) صدر،المهدي،ص 189. 
32) امين،سيد محسن،اعيان الشيعة،ج 2،ص 48. 
33) طوسي،الغيبة،ص 257،258. 
34) كليني،اصول كافي،ج 1،ص 518،ح 5. 
35) كلينى،همان كتاب،ص 521،ح 14 و 15. 
36) طبرسي،اعلام الورى،ص 444. 
37) طوسي،الغيبة،تهران،مكتبة نينوى الحديثة،ص 214. 
38) طوسي،همان كتاب،ص 216. 
39) طوسي،الغيبة،ص 215. 
40) طوسي،همان كتاب،ص 216. 
41) طوسى،همان كتاب،ص 216. 
42) طوسي،همان كتاب،ص 217. 
43) دكتر حسين،جاسم،تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم،ترجمه دكتر سيدمحمد تقى آيت اللهي،چاپ اول،تهران،مؤسسه انتشارات امير كبير،1367 ه.ش،ص 155 و 156.

 

موضوعات: علل سياسى- اجتماعى غيبت  لینک ثابت
 [ 09:17:00 ب.ظ ]
 
   
 
مداحی های محرم