فرشته
 
 


شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



جستجو


موضوع

نحوه نمایش نتایج:


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج




 



 

روز هفتم محرم

در این روز عبدالله بن زیاد نامه‏اى به نزد عمربن سعد فرستاد و به او دستور داد تا با سپاهیان خود بین امام حسین و اصحابش و آب فرات فاصله ایجاد کرده و اجازه نوشیدن حتى قطره‏اى آب را به امام ندهد، همانگونه که از دادن آب به عثمان بن عفان خوددارى شد!!

عمربن سعد نیز فوراً عمر بن حجاج را با پانصد سوار در کنار شریعه فرات مستقر کرد و مانع دسترسى امام حسین و یارانش به آب شدند، و این رفتار غیر انسانى سه روز قبل از شهادت امام حسین علیه‏السلام صورت گرفت. در این هنگام مردى به نام عبدالله بن حصین ازدى که از قبیله بجیله بود فریاد برداشت که: اى حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانى نخواهى دید! به خدا سوگند که قطره‏اى از آن را نخواهى آشامید تا از عطش جان دهى!
امام حسین علیه‏السلام فرمود: خدایا او را از تشنگى بکش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار مده!

حمید بن مسلم مى‏گوید: به خدا سوگند که پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالى که بیمار بود، قسم به آن خدایى که جز او پروردگارى نیست، دیدم که عبدالله بن حصین آنقدر آب مى‏آشامید تا شکمش بالا مى‏آمد، و آن را بالا مى‏آورد! و باز فریاد مى‏زد: العطش! باز آب مى‏خورد تا شکمش آماس مى‏کرد ولى سیراب نمى‌شد! و چنین بود تا جان داد

**************************************************

منبع:کتاب قصّه کربلا- به ضمیمه قصّه انتقام‏، على نظرى ‏منفرد

موضوعات: از امام صادق روایت شده, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
[شنبه 1395-07-17] [ 09:47:00 ب.ظ ]




ازامام صادق علیه السلام روایت شده است:

 که روزی امام حسین علیه السلامدر دامن حضرتد رسول صلی الله علیه و آله و سلمنشسته بود و حضرت با او بازی می کرد و او را میخنداند.

عایشه گفت: یارسول الله! چه بسیار این کودک را خوش داری!

حضرت فرمود: وای بر تو! چگونه او را دوست ندارم و از او خوشم نیاید در جایی که این فرزند میوه دل و نور دیده مناست و البته امت من او را خواهند کشت، پس هر کس بعد از شهادتش او را زیارت کند حقتعالی برای او یک حج از حجهای مرا بنویسد.

عایشه تعجب کرد و گفت: یک حج ازحج های تو؟

حضرت فرمود: بلکه دو حج از حجهای من.

باز عایشه تعجب کردحضرت فرمود: بلکه چهار حج و پیوسته عایشه تعجب می کرد و حضرت بر آن می افزود تا آنجا که فرمود: نود حج از حجهای من که با هر حجی عمره برده باشد.

******************************************

منبع:منتهی الامال، ج 1، ص 548

موضوعات: از امام صادق روایت شده, سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت
 [ 09:39:00 ب.ظ ]