شعر ورود به محرم  ، مناجات با امام زمان (عج)

 

گریز به گودال

مه اشک است بیایید محرم آمد
ماه ذریه ی پیغمبر اکرم آمد
خواستم ، آیه بخوانم کمی آرام شوم
 از قضا بر لب من سوره ی مریم آمد

“کاف” و “حا” خواندم و دل بوی بلا را حس کرد
یاد از شال عزای تو گل نرجس کرد

گل نرجس بخدا یک دل پر غم داری
بیشتر از همه، تو شوق محرم داری
کربلا ، مکه ، نجف ، کوی منا یا عرفات
آه…. امسال کجا خیمه ی ماتم داری

بخدا من به تو و گریه ی تو حساسم
نوکرم ، عبد توام، گرچه نمک نشناسم

خیمه ای سبز به پا کردی و تنها تنها
می کنی گریه و ای کاش کنی یاد از ما
جای اشک از سر مژگان تو خون می ریزد
ذکر لبهای من غمزده هم “ای آقا”
جان من آه نکش، گریه نکن مولا جان
مثل یعقوب نشین گوشه ی بیت الاحزان

اینقدر یاد رقیه نکن و داد نزن
از غم شام بلا اینهمه فریاد نزن
هی به سر می زنی و روضه ی سر می خوانی
مثل ویرانه شدی خانه ات آباد ، نزن

ای فدای سر تو جان من و اجدادم
یاد گودال و تن و نیزه و سر افتادم

شمر تا رفت، تنش زیر لگدها افتاد
خواهرش در وسط دسته ی بدها افتاد
تازه از دست سنان و همه راحت شده بود
روی آن پیکر سم دیده چه ردها افتاد

 تا که افتاد حسین، حضرت زهرا غش کرد
آنقدر خورد زمین زینب کبری، غش کرد
شاعر : جعفر ابوالفتحی

موضوعات: شعر ورود به محرم ، مناجات با امام زمان (عج), سبک زندگی عاشورایی  لینک ثابت