خاطرات جنگ - سال 1365- عملیات کربلای 5

كار ما اين شده بود يكسره مسير دسته مان پشت خاكريز را گز مي كرديم و باز هم بر مي گشتيم به همان جانپناه. آن پيك همانجا كز كرده بود و معلوم بود خيلي خجالت مي كشيد ولي به هر حال جانش را بيشتر دوست داشت كه بيايد آنرا مفت از دست بدهد. در آنروزگار من ته دلم برايش تاسف مي خوردم كه چقدر بدبخت و جبون است اما امروز ديگر چنين فكر نمي كنم. هر خمپاره اي كه نزديك ما منفجر مي شد اين پيك دسته كه ديگر كنترل خود را از دست داده بود فقط فحش خواهر مادر مي داد به صدام. ما هم وجودش را ناديده گرفته بوديم. در همان حال هوا كم كم روشن مي شد. نماز صبح را با تيمم و به يك طرفي كه حدس مي زديم قبله است با پوتين خوانديم . دست و بدنمان هم معلوم نبود پاك باشد به هر حال بعضي از مجروحين را تكاني داده بوديم و . . . هوا كه روشن شد از حجم آتش دشمن خيلي كم نشده بود. بچه ها خوابشان مي آمد. شايد بعضي ها همان حالت چرتي هم زده بودند. هوا كه روشن شد ترسها هم كمتر شد. حالا ديگر اطراف خود را مي ديديم كه چقدربي حفاظ است با سعيد سري به بچه ها زديم. بعضي ها مجروح شده بودند.آنهايي كه مجروح بودند و مي توانستند راه بروند با راهنمايي سعيد به سمت عفب هدايت شدند. آنها كه بدتر بودند بعضي توسط برانكار چي هاي دسته كه به آنها حمل مجروح يا به اصطلاح من در آوردي خودمان(حمله به مجروح) مي گفتيم عقب فرستاده شدند. بعضي ها هم كه شديد مجروح بودند همانجا براي خودشان افتاده بود. تك و توك ماشينهايي مي آمد. بعضي ها را مي انداختند عقب وانت و وانت با سرعت زياد محيط خاكي پر چاله چوله را طي مي كرد و دور مي شد و احتمالاً همه آن مجروحها تا عقب برسند به رحمت خدا رفته بودند. از كمك بي سيم چي خودم ديگر خبري نداشتم. مقداري از جيره همراهان را به عنوان صبحانه خورديم . مقداري خرما و شكلات و پسته و بادام هم داده بودند كه آنها را خورديم. چون زمستان بود خيلي نياز به آب پيدا نكرديم. دستشوئي كردن هم كاملاً سر پائي و بدون آب بود و بعضاً چندش آور. غذا خوردن با آن دستهاي كثيف و خوني و . . . براي من كه خيلي به بهداشت فردي اهميت مي دادم سخت بود ولي عادت كرديم و ديگراحساس بدي نمي كرديم. گاهي اوقات شدت و حجم آتش دشمن كم مي شد. در حقيقت قطع شدن آتش دشمن برايمان ناراحت كننده بود زيرا نشان از شروع پاتك دشمن بود

 
و عنقريب بود كه نيروهاي تازه نفس دشمن در پناه تانكها و پس از يك آتش ريزي زياد به سمت ما هجوم بياورند و نيروهاي داغان و خسته را له كنند

 

موضوعات: خاطرات جنگ - سال 1365- عملیات کربلای  لینک ثابت