معاد در شواهد الربوبيه

 

ملاصدرا»مشهد چهارم» اين كتاب را به اين بحث اختصاص داده و در اشراق اول از اين مشهد نيز هفت اصل را تأسيس مى كند كه همان اصول فلسفى ـ عرفانى هستند كه در جاهاى ديگر نيز به آن ها استناد كرده است.( [16]) آن گاه اشراق دوم را با اين عنوان آغاز مى كند:«در تفريع نتيجه مطلوب بر اصول هفتگانه مذكور»( [17]) و آن گاه از اصول پيشين خود چنين نتيجه گيرى مى كند: چون اصول هفت گانه مسلم و مبرهن گشت… ثابت ومسلم گشت كه شخص مُعاد در روز قيامت از حيث نفس و هم از حيث بدن عيناً همان شخصى است كه در دنيا مى زيسته است و اين كه قبول خصوصيات بدن در نحوه ى وجود ومقدار وضع و ساير امور، ضررى به بقاى مشخص بدن نمى رساند. زيرا تشخص و تعين هر بدنى فقط مرهون بقاى نفس او با ماده عام و نامعلومى است كه ضمن هر ماده خاص معينى تحقق مى پذيرد; هر چند خصوصيات هريك تبديل يابد… اين است اعتقاد ما درباره ى معاد. هر كس آن را انكار كند ركن بزرگى از ايمان را انكار كرده و عقلاً وشرعاً كافر و زنديق است و بايد بسيارى از نفوس و احكام كتاب و سنت را نيز انكار كند.( [18])

نظر مدرس زنوزى

مرحوم مدرس زنوزى با ارائه ى طرحى كامل تر و ابتكارى، معتقد است كه همين بدن جسمانى دنيايى، پس از مرگ به گونه اى مورد توجه روح مى ماند و بدون اين كه به طور كلى مشمول تعطيلى و بى خاصيتى شود، به سير تكامل و حركت جوهرى خود ادامه مى دهد و به مرحله اى از تكامل مى رسد كه ويژگى هاى بدن خاكى را از دست داده و به بدنى آخرتى تبديل مى شود. اين بدن آخرتى كه واقعاً همان بدن دنيايى، ولى متكامل شده ى آن است، بدنى برزخى و مثالى خواهد بود.
بر اساس ديدگاه مدرس زنوزى، هم محصول تلاش هاى فكرى ملاصدرا مورد توجه و استفاده قرار گرفته و هم تبينى مطابق با آيات وروايات از معاد جسمانى ارائه شده است. زيرا بر خلاف ملاصدرا كه جسم آخرتى را جسمى كاملاً جداگانه و بى ربط به بدن دنيايى مى دانست، در اين تبيين بدن آخرتى انسان همان بدن دنيايى او اما با تغيير (تكامل) خواهد بود. مزيت ديگر راه حل مرحوم مدرس زنوزى، اين است كه با وجود تطابق با نصوص دينى از عهده ى پاسخ گويى به اشكالات و شبهات مطرح شده در برابر معاد جسمانى نيز برمى آيد.

نظر استاد حكيمى

 

استاد حكيمى در كتاب معادجسمانى در حكمت متعاليه مى كوشد نشان دهد كه ملاصدرا تفكيكى است. زيرا در نهايت به اين باور رسيده است كه بايد دست عقل را در مسير اثبات معاد بست و راه تعبد را پيمود. واقع اين است كه ما پس از تتبعات فراوان در آثار كوچك و بزرگ ملاصدرا و دقت در جوانب كلام او، به اين نتيجه رسيديم كه ايشان براى وارد كردن بحث معاد جسمانى در فلسفه، به آن مباحث و اصول پرداخته است، ليكن پس از طرح فلسفى ـ عرفانى براى معاد جسمانى، معاد اصلى و اساسى اسلامى را همان معاد قرآنى دانسته و در واقع، ميان بحث معاد در فلسفه و فهم معاد از قرآن كريم تفكيك قائل شده است و معاد مثالى را معاد تام (عود الكل) ندانسته است و معاد عنصرى قرآنى را مطرح كرده، آن را مورد تأكيدها و تصريح هاى متعدد قرار داده است.( [19])
اما به طور كلى; صدرالمتألهين هيچ جا سخنى از داشتن دو موضع درباره ى معاد به ميان نمى آورد. همواره از يك موضع به اين مسأله مى پردازد. وى همه جا معادى را كه به كمك اصول فلسفى اثبات كرده است عين معاد قرآنى مى داند و ادعا مى كند كه معاد قرآنى را برهانى كرده است. صدرالمتألهين بارها تصريح مى كند كه معاد قرآنى را به كمك اصول فلسفى و عقلانى اثبات كرده است. بنابراين نه تنها سخن از تفكيك نيست كه همواره شاهد آميختگى شرع و فلسفه هستيم. صدرالمتألهين بارها ادعا مى كند كه به هيچ روى دست به تأويل آيات نزده است و معادى را كه اثبات كرده با ظواهر آيات سازگار است و به همين دليل مى گويد كه عقيده او همان عقيده عام مردم است، اما حق اين است كه وى در اين جا نيز دست به تأويلى مهم زده است وآن تأويل در مفهوم جسم است. جسمى كه صدرالمتألهين مى گويد با جسمى كه عامه مى فهمند بسيار متفاوت است. صدرالمتألهين در اين جا فهم عام را تخطئه مى كند كه اگر هم در اين كار خود موفق باشد باز عملاً از ظهور آيات دست كشيده است.
صدرالمتألهين همواره از يك ديدگاه به معاد مى نگرد و آن را معاد جسمانى نيز مى داند و حتى بر شيخ اشراق ايراد مى گيرد كه معادى را كه ثابت نموده است، مثالى است نه جسمانى.( [20])

طبق اين ادعا ملاصدرا درباره ى معاد دو موضع متفاوت اتخاذ كرده است; يكى موضعى فلسفى كه خودش آن را كافى نمى داند و ديگرى موضعى قرآنى كه آن را تأييد مى كند. استاد اين موضع را اين گونه تقرير مى كند: فيلسوف شيراز در موضوع بسيار مهم معاد دو ايستار اتخاذ كرده است: ايستار نخست، ايستار فلسفى. در اين ايستار او حجم بزرگ تلاش فلسفى و عرفانى را عرضه مى دارد و از فلسفه مشائى و اشراقى پيش تر مى آيد. در ايستار دوم (ايستار وحيانى) به آستانه معالم قرآنى و علم صحيح وحيانى و تعاليم فيض نبوى روى مى آورد… ودر جهت طرح وحيانى معاد جسمانى، به استفاده از آبشخور لايزال حقايق «علم محبوب» سر مى نهد.( [21])

موضوعات:  معاد در شواهد الربوبيه  لینک ثابت